سلامت روح و روان



اوتیسم

اوتیسم نوعی اختلال رشدی محسوب می شود که با رفتارهای ارتباطی و کلامی غیرطبیعی بروز می‌کند، علائم این بیماری تا پیش از سه‌ سالگی بروز می‌کند اما علت اصلی آن ناشناخته ‌است، اوتیسم در پسران شایع‌تر از دختران بوده و ضعف در برخورد اجتماعی، رفتاری، ارتباطی و تکرارپذیر بودن این برخوردها از شاخص‌ترین مشکلات مبتلایان به آن است.

 اوتیسم یا درخودماندگی» نوعی ناتوانی ذهنی است، فرد مبتلا به اوتیسم در خیال پردازی، تعاملات اجتماعی و برقراری ارتباط با محیط اطراف خود مشکل دارد و مواردی مانند حساسیت‌، دلبستگی‌های غیر معمول، حرکات تکراری، خودآزاری و پرخاشگری در این کودکان دیده می‌شود. این اختلال در بین کودکان رایج  است و تشخیص آن در بدو تولد ممکن نیست و هزینه‌هایی سنگین بر خانواده‌ها تحمیل می‌کند.

اختلال اوتیسم چیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟

اختلال اوتیسم در سه سال اول زندگی بروز می‌کند، شاخصه اصلی اوتیسم نقص در ارتباط و تعاملات اجتماعی و بروز رفتارهای کلیشه‌ای و خزانه رفتاری و حرکتی است. این اختلال متغیر و با طیف شدید تا خفیف متغیر است و بر درک افراد از دنیا و تعاملاتشان با دیگران اثر می‌گذارد. اوتیسم اختلالی مادام العمر است.

افراد مبتلا به اوتیسم با مشکلاتی مانند کم توانی ذهنی، اختلال یکپارچگی حسی، اختلال بیش‌فعالی و نقص توجه، صرع و مشکلات گوارشی مواجهه و از این رو نیازمند سطوح حمایتی مختلف هستند.

علل ابتلا به اختلال اوتیسم

پژوهشگران تاکنون نتوانسته‌اند به طور دقیق علت بروز اختلال طیف اوتیسم را کشف کنند اما معتقد هستند احتمالاً چندین ژن، ترکیب با عوامل محیطی، در ایجاد اختلال اوتیسم دخیل است. در برخی مطالعات، نابهنجاری‌های چندین ناحیه مغزی شامل مخچه، آمیگدال )بادامه) و هیپوکامپ به عنوان علت این اختلال شناسایی شده است؛ این یافته‌ها قابل توجه و مهم هستند و نیاز به مطالعات بیشتر دارند.

علائم اوتیسم؟

 اوایل والدین کودک مبتلا به اوتیسم متوجه می‌شوند که کودکشان نمی‌تواند صحبت کند و مانند سایر کودکان هم سن خود رفتار کند اما ممکن است کودک مبتلا به اوتیسم مانند سایر کودکان و در سن آنها شروع به صحبت کند و در ادامه مهارت‌های کلامی خود را از دست دهد.

علائم و نشانه‌های اوتیسم بیشتر قبل از سن ۳ سالگی خود را نشان می‌دهد ؛ تاخیر در یادگیری صحبت کردن یا صحبت نکردن و مشکل شنوایی شایع ترین علائم اولیه هستند.کودکان مبتلا به اوتیسم در تولید اصوات گفتاری، پیشرفت زبانی و ارتباط غیرکلامی با مشکلاتی روبرو هستند. از این رو ارتباطات اجتماعی برای این کودکان چالش برانگیز است. کودکان مبتلا به اوتیسم یا اصلاً حرف نمی‌زنند یا در ساخت جملات مشکل دارند.

انواع رفتارها، علایق و بازی‌های تکراری مثل تاب خوردن مداوم، علاقه غیرطبیعی به بعضی از اشیاء و ناراحت شدن در صورت تغییر برنامه روتین زندگی، ناتوانی در گفتن اسم، برقراری ارتباط چشمی، اجتناب از نوازش شدن و بغل شدن و یا کمک نخواستن، ناتوانی در شروع مکالمه و صحبت با دیگران و یا عدم توانایی در حفظ مکالمات از علائم اوتیسم است. از دیگر علائم اوتیسم می‌توان به حساس بودن به نور، صدا و یا لمس شدن و در عین حال بی توجهی به درد، عادات غذایی عجیب، همچون خوردن تعداد کمی از انواع غذا و یا خوردن مواد غیرخوراکی همچون گچ یا خاک، خودزنی مثلا کوبیدن سر به زمین یا دیوار اشاره کرد.

علائم اوتیسم در چه سنی دیده می‌شود؟

علائم اوتیسم از زیر سه سال خود را نشان می دهند و نخستین علائم آن را حتی از مدت‌ها قبل یعنی زمانی که کودک نوزادی شیرخوار است نیز می‌توان تا حدودی مشاهده کرد زیرا این کودکان بر خلاف سایر بچه‌ها هنگام شیر خوردن به چشمان و صورت مادرشان نگاه نمیکنند و به عبارتی تمایلی به برقراری تماس چشمی ندارند، با این حال ویژگی های بارز این اختلال تا سه سالگی مشهود نخواهد بود.

اوتیسم سه گروه علامت دارد؛

  • مبتلایان به اوتیسم در تعاملات خود دچار مشکل می‌شوند
  • در برقراری ارتباط کلامی خوب و مناسب با دیگران ناتوان هستند
  • رفتارهای کلیشه‌ای در آنها دیده می‌شود.

کودکان مبتلا به اوتیسم برخلاف سایر کودکان در مرحلۀ پیش زبانی چیزهای جالب را با انگشت اشاره خود نشان نداده و به جلب توجه دیگران اهمیتی نمی‌دهند. این کودکان رفتارها و روابط هیجانی بین افراد را به خوبی درک نمی‌کنند؛ به‌طور مثال بی‌علت می‌خندند و بدون اینکه با موضوع خنده‌داری روبه‌رو شده باشند، هیجان‌زدگی خود را به شکل خاصی بروز می‌دهند، هنگام خوشحالی حرکتی شبیه بال زدن نشان می‌دهند، بالا و پایین می‌پرند و یا می‌لرزند؛ مبتلایان به اختلال اوتیسم شاید مقاوم، ناسازگار یا بیش از حد فعال باشند، همچنین تحریک پذیری یا پرخاشگری از خود بروز دهند.

تشخیص اختلال اوتیسم

متاسفانه چون هنوز علت اصلی این بیماری ناشناس است، راه‌های پیشگیری از آن نیز به طور قطعی قابل تشخیص نیست، در سراسر دنیا هیچ درمان قطعی دارویی برای آن وجود ندارد و داروهای مورد استفاده نیز تنها برای کاهش علائم اختلال اوتیسم کاربرد دارد. یعنی راهبرد مشخصی برای پیشگیری از ابتلای کودکان به این اختلال وجود ندارد و متاسفانه بیماری دائمی است و با دوا درمان خوب نمیشود. چرا که ساختار مغزی در این بیماری آسیب دیده است.

اوتیسم درمان‌پذیر است؟

متاسفانه هیچ دارویی برای درمان اختلال طیف اوتیسم وجود ندارد، البته برخی از داروها برای درمان این بیماری تجویز می‌شود اما فقط نشانه‌های جانبی این اختلال را کاهش می‌دهند و نمی‌توان آن را به طور کامل درمان کرد؛ می­‌توان گفت هرگونه اقدامی که منجر به بهبودی و یا حتی پیشگیری از وخامت علائم و نشانه‌های کودک شود، به‌ نوعی درمان به‌ حساب می‌آید و باید حتما پیگیر درمانهای موجود شد و به هیچ وجه چنین کودکانی را نباید به حال خود رها کرد.
لازم به یادآوری است این کودکان نیازمند آموزش‌های لازم در زمینه­‌های رفتاردرمانی، گفتاردرمانی، کاردرمانی، آموزش مهارت­‌های اجتماعی و آموزش و مشاوره با والدین و غیره هستند و در صورتی که خانواده ها توان هزینه کردن و مراجعه به مراکز تخصصی به اوتیسم را داشته باشند تا حدود زیادی از پیشرفت و آسیب زایی آن جلوگیری میشود و کودک ارتباط خیلی بهتری با دنیای پیرامون خود برقرار خواهد کرد.

روز ۲ آوریل (۱۳ فروردین) روز جهانی آگاهی از اوتیسم» نامگذاری شده است.

احمداداوی

روانشناس بالینی


نویسنده" احمداداوی

اوتیسم نوعی اختلال رشدی محسوب می شود که با رفتارهای ارتباطی و کلامی غیرطبیعی بروز می‌کند، علائم این بیماری تا پیش از سه‌ سالگی بروز می‌کند اما علت اصلی آن ناشناخته ‌است، اوتیسم در پسران شایع‌تر از دختران بوده و ضعف در برخورد اجتماعی، رفتاری، ارتباطی و تکرارپذیر بودن این برخوردها از شاخص‌ترین مشکلات مبتلایان به آن است.

 اوتیسم یا درخودماندگی» نوعی ناتوانی ذهنی است، فرد مبتلا به اوتیسم در خیال پردازی، تعاملات اجتماعی و برقراری ارتباط با محیط اطراف خود مشکل دارد و مواردی مانند حساسیت‌، دلبستگی‌های غیر معمول، حرکات تکراری، خودآزاری و پرخاشگری در این کودکان دیده می‌شود. این اختلال در بین کودکان رایج  است و تشخیص آن در بدو تولد ممکن نیست و هزینه‌هایی سنگین بر خانواده‌ها تحمیل می‌کند.

اختلال اوتیسم چیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟

اختلال اوتیسم در سه سال اول زندگی بروز می‌کند، شاخصه اصلی اوتیسم نقص در ارتباط و تعاملات اجتماعی و بروز رفتارهای کلیشه‌ای و خزانه رفتاری و حرکتی است. این اختلال متغیر و با طیف شدید تا خفیف متغیر است و بر درک افراد از دنیا و تعاملاتشان با دیگران اثر می‌گذارد. اوتیسم اختلالی مادام العمر است.

افراد مبتلا به اوتیسم با مشکلاتی مانند کم توانی ذهنی، اختلال یکپارچگی حسی، اختلال بیش‌فعالی و نقص توجه، صرع و مشکلات گوارشی مواجهه و از این رو نیازمند سطوح حمایتی مختلف هستند.

علل ابتلا به اختلال اوتیسم

پژوهشگران تاکنون نتوانسته‌اند به طور دقیق علت بروز اختلال طیف اوتیسم را کشف کنند اما معتقد هستند احتمالاً چندین ژن، ترکیب با عوامل محیطی، در ایجاد اختلال اوتیسم دخیل است. در برخی مطالعات، نابهنجاری‌های چندین ناحیه مغزی شامل مخچه، آمیگدال )بادامه) و هیپوکامپ به عنوان علت این اختلال شناسایی شده است؛ این یافته‌ها قابل توجه و مهم هستند و نیاز به مطالعات بیشتر دارند.

علائم اوتیسم؟

 اوایل والدین کودک مبتلا به اوتیسم متوجه می‌شوند که کودکشان نمی‌تواند صحبت کند و مانند سایر کودکان هم سن خود رفتار کند اما ممکن است کودک مبتلا به اوتیسم مانند سایر کودکان و در سن آنها شروع به صحبت کند و در ادامه مهارت‌های کلامی خود را از دست دهد.

علائم و نشانه‌های اوتیسم بیشتر قبل از سن ۳ سالگی خود را نشان می‌دهد ؛ تاخیر در یادگیری صحبت کردن یا صحبت نکردن و مشکل شنوایی شایع ترین علائم اولیه هستند.کودکان مبتلا به اوتیسم در تولید اصوات گفتاری، پیشرفت زبانی و ارتباط غیرکلامی با مشکلاتی روبرو هستند. از این رو ارتباطات اجتماعی برای این کودکان چالش برانگیز است. کودکان مبتلا به اوتیسم یا اصلاً حرف نمی‌زنند یا در ساخت جملات مشکل دارند.

انواع رفتارها، علایق و بازی‌های تکراری مثل تاب خوردن مداوم، علاقه غیرطبیعی به بعضی از اشیاء و ناراحت شدن در صورت تغییر برنامه روتین زندگی، ناتوانی در گفتن اسم، برقراری ارتباط چشمی، اجتناب از نوازش شدن و بغل شدن و یا کمک نخواستن، ناتوانی در شروع مکالمه و صحبت با دیگران و یا عدم توانایی در حفظ مکالمات از علائم اوتیسم است. از دیگر علائم اوتیسم می‌توان به حساس بودن به نور، صدا و یا لمس شدن و در عین حال بی توجهی به درد، عادات غذایی عجیب، همچون خوردن تعداد کمی از انواع غذا و یا خوردن مواد غیرخوراکی همچون گچ یا خاک، خودزنی مثلا کوبیدن سر به زمین یا دیوار اشاره کرد.

علائم اوتیسم در چه سنی دیده می‌شود؟

علائم اوتیسم از زیر سه سال خود را نشان می دهند و نخستین علائم آن را حتی از مدت‌ها قبل یعنی زمانی که کودک نوزادی شیرخوار است نیز می‌توان تا حدودی مشاهده کرد زیرا این کودکان بر خلاف سایر بچه‌ها هنگام شیر خوردن به چشمان و صورت مادرشان نگاه نمیکنند و به عبارتی تمایلی به برقراری تماس چشمی ندارند، با این حال ویژگی های بارز این اختلال تا سه سالگی مشهود نخواهد بود.

اوتیسم سه گروه علامت دارد؛

  • مبتلایان به اوتیسم در تعاملات خود دچار مشکل می‌شوند
  • در برقراری ارتباط کلامی خوب و مناسب با دیگران ناتوان هستند
  • رفتارهای کلیشه‌ای در آنها دیده می‌شود.

کودکان مبتلا به اوتیسم برخلاف سایر کودکان در مرحلۀ پیش زبانی چیزهای جالب را با انگشت اشاره خود نشان نداده و به جلب توجه دیگران اهمیتی نمی‌دهند. این کودکان رفتارها و روابط هیجانی بین افراد را به خوبی درک نمی‌کنند؛ به‌طور مثال بی‌علت می‌خندند و بدون اینکه با موضوع خنده‌داری روبه‌رو شده باشند، هیجان‌زدگی خود را به شکل خاصی بروز می‌دهند، هنگام خوشحالی حرکتی شبیه بال زدن نشان می‌دهند، بالا و پایین می‌پرند و یا می‌لرزند؛ مبتلایان به اختلال اوتیسم شاید مقاوم، ناسازگار یا بیش از حد فعال باشند، همچنین تحریک پذیری یا پرخاشگری از خود بروز دهند.

تشخیص اختلال اوتیسم

متاسفانه چون هنوز علت اصلی این بیماری ناشناس است، راه‌های پیشگیری از آن نیز به طور قطعی قابل تشخیص نیست، در سراسر دنیا هیچ درمان قطعی دارویی برای آن وجود ندارد و داروهای مورد استفاده نیز تنها برای کاهش علائم اختلال اوتیسم کاربرد دارد. یعنی راهبرد مشخصی برای پیشگیری از ابتلای کودکان به این اختلال وجود ندارد و متاسفانه بیماری دائمی است و با دوا درمان خوب نمیشود. چرا که ساختار مغزی در این بیماری آسیب دیده است.

اوتیسم درمان‌پذیر است؟

متاسفانه هیچ دارویی برای درمان اختلال طیف اوتیسم وجود ندارد، البته برخی از داروها برای درمان این بیماری تجویز می‌شود اما فقط نشانه‌های جانبی این اختلال را کاهش می‌دهند و نمی‌توان آن را به طور کامل درمان کرد؛ می­‌توان گفت هرگونه اقدامی که منجر به بهبودی و یا حتی پیشگیری از وخامت علائم و نشانه‌های کودک شود، به‌ نوعی درمان به‌ حساب می‌آید و باید حتما پیگیر درمانهای موجود شد و به هیچ وجه چنین کودکانی را نباید به حال خود رها کرد.
لازم به یادآوری است این کودکان نیازمند آموزش‌های لازم در زمینه­‌های رفتاردرمانی، گفتاردرمانی، کاردرمانی، آموزش مهارت­‌های اجتماعی و آموزش و مشاوره با والدین و غیره هستند و در صورتی که خانواده ها توان هزینه کردن و مراجعه به مراکز تخصصی به اوتیسم را داشته باشند تا حدود زیادی از پیشرفت و آسیب زایی آن جلوگیری میشود و کودک ارتباط خیلی بهتری با دنیای پیرامون خود برقرار خواهد کرد.

روز ۲ آوریل (۱۳ فروردین) روز جهانی آگاهی از اوتیسم» نامگذاری شده است.

احمداداوی

روانشناس بالینی


افکار خود-آیند منفی Negative automatic thoughts

افراد افسرده نوعا به شیوه ای سوگیرانه و منفی می اندیشند. نسبت به خود (به هیچ دردی نمیخورم)،به جهان(زندگی برایم معنایی ندارد) و به آینده (همیشه این جور خواهم بود)،نگرشی منفی دارند.

علم روانشناسی دید متفاوتی به این مدل افکار خسته کننده و منزجر دارد.

مدل شناختی افسردگی
مدل ذهنی ما آدمها نهایتا یک طرحواره ایجاد میکند که باعث میشود ما دنیا را از دریچه این طرحواره ببینیم.

 توانایی پیش بینی تجربه های فردی و معنی بخشیدن به آنها امری سودمند و در واقع ضروری برای کارکرد بهنجار است. اما برخی از فرضها انعطاف ناپذیر، افراطی و مقاوم در برابر تغییرند و در نتیجه ناکارآمد  dysfunctional  هستند. این فرضها به مسائلی مربوط می شوند درباره این که مثلا مردم برای پیدا کردن احساس خوشبختی چه کار باید بکنند ( مانند این فرض که اگر کسی افکار خوبی درباره من نداشته باشد ، من نمی توانم احساس خوشبختی بکنم) و اینکه برای به وجود آوردن احساس ارزشمندی در خویشتن ، چه کار بکنند و چگونه باید باشند
وقتی فرضهای ناکارآمد فعال شدند، افکار خود-آیند منفی را بر می انگیزنداز این نظر به این افکار " منفی " می گوییم چون با هیجان های ناخوشایند مربوط هستند و از این نظر به آنها خودآیند می گوییم چون خود به خود به ذهن افراد می آیند و برخاسته از هیچ گونه فرایند استدلال آگاهانه ای نیستند و وقت و بی وقت روح و روان فرد را آزار میدهند و کنترلی بر آنها ندارند.
      این افکار ممکن است تفسیرهایی از تجارب جاری باشند یا پیش بینی هایی درباره رویدادهای آینده و یادآوری چیزهایی که در گذشته اتفاق افتاده اند. 
این افکار به نوبه خود سایر نشانه های افسردگی را پدید می آورند : مانند نشانه های رفتاری ( کاهش در سطوح فعالیت، کناره گیری) نشانه های انگیزشی (بی علاقگی ، رخوت) نشانه های هیجانی (اضطراب ، احساس گناه) نشانه های شناختی ( اشکال در تمرکز ،عدم قدرت در تصمیم گیری) و نشانه های جسمی (بی اشتهایی و بی خوابی.

با پیشرفت افسردگی،افکار خود-آیند منفی هر چه بیشتر زیاد و شدید می گردند و افکار منطقی تر هرچه بیشتر ناپدید می شوند. خود این فرایند به گسترش فزاینده دامنه خلق افسرده منجر می شود و بدین ترتیب دور باطلی شکل می گیرداز سویی فرد هر قدر افسرده تر می شود ، بیشتر افکار افسردگی زا پیدا می کند و بیشتر به آن افکار اعتقاد پیدا می نماید و از سوی دیگر ، هرقدر این افکار افسردگی زا بیشتر به ذهن فرد می آید و در او اعتقاد بیشتری نسبت به آنها به وجود می آورد ، آن فرد افسرده تر می شود.

راهبردهای شناختی - رفتاری
در اکثر جلسه های درمانی و تکالیف خانگیما به بیمار یاد میدهیم تا بتوانند افکار خود-آیند منفی خود را شناسایی کنند و آنها را مورد سئوال و آزمون قرار دهند. این مهارتها هسته اصلی شناخت درمانی را تشکیل می دهند و از آنها در تسکین نشانه های افسردگی و بعدها در برخورد با مسائل زندگی استفاده می شود.
ماهیت افکار خود-آیند منفی
از نظر روانشناسی، محتوای تفکر افسرده ساز بر حسب "مثلث شناختی" طبقه بندی شده است. این مثلث شامل نگرش مخدوش و منفی نسبت به موارد زیر می شود :
1-
خویشتن ( به هیچ دردی نمی خورم)
2- تجارب فعلی ( هیچ یک از کارهایی که می کنم درست از آب در نمی آیند)
3- آینده (هیچ وقت حالم بهتر نخواهد شد).

افکار خود-آیند افسرده ساز مشخصاتی دارند که در چگونگی اجرای درمان و ارتباط بین درمانگر و بیمار ، اثر می گذارنداین افکار :

  • - جنبه عادی پیدا می کنند و بنابراین تشخیص شان ممکن است دشوار باشد
  • خود-آیند و غیرارادی هستند و بنابراین کنترل آنها مشکل است .
  • توجیه پذیر به نظر می رسند : مخصوصا موقعی که هیجانهای همراه شدید باشند و بنابراین مبارزه با آنها دشوارتر است و بالاخره در پاسخ به طیف وسیعی از محرک ها و از آن جمله به خود درمان ، برانگیخته می شوند.

بدین ترتیب ، طرح مساله ی ختم درمان ، ممکن است به عنوان طرد از خویشتن rejection  تفسیر شود ( می خواهد از شر من راحت شود) و بیمار ممکن است از انجام تکالیف هفتگی طفره برود، چون پیشاپیش همه چیز را محکوم به شکست می داند (نخواهم توانست آن را درست انجام دهم). افکار خود-آیند منفی که مانع شرکت فعال بیمار در درمان و کندی پیشرفت کار می شوند، غالبا مشابه افکاری هستند که مانع بهبود به معنای کلی تر می شوند. این افکار باید تشخیص داده شوند و مورد آزمون قرار گیرند، مانند هر نوع افکار خود-آیند منفی دیگر .

افکار خود-آیند منفی برخاسته از خطاهای پردازشی است .این خطاها باعث می شوند که دریافت ها و برداشت های تجربه مخدوش گردند. خطاها عبارتند از :

  • تعمیم بیش از حد : یعنی قضاوت فراگیر براساس موارد اندک.
  • انتزاع انتخابی : یعنی توجه صرف بر جنبه های منفی تجارب.
  • استدلال به شیوه همه یا هیچ : یعنی تفکر در یکی از قطب های افراطی
  • شخصی سازی : پذیرفتن مسئولیت درباره چیزهایی که ارتباط زیادی با فرد ندارند و یا اصلا ارتباطی با فرد ندارند .
  • استنباط اختیاری: یعنی رسیدن به نتایجی براساس ملاک های ناکافی.

افکار خود-آیند منفی، به طیف کاملی از نشانه شناسی افسردگی مربوط می شوند .نشانه های رفتاری و انگیزشی با انتظار نتیجه منفی در ارتباطند (مانند "نمی توانم آن کار را انجام دهم).تشخیص افکار خود-آیند منفی بیماران معمولا ابتدا با کمک درمانگر به تشخیص افکار خود-آیند منفی می پردازند و بعد از طریق تکالیف خانگی مربوط به خود-بازنگری مهارتهای لازم در خود رشد می دهند. می توان بطور معمول از برگه یادداشت افکار ناکارآمد استفاده کرد.
عناوین ستونهای برگه، ترتیب کار را نشان می دهد.به بیمار یاد داده می شود :
1-
هیجانهای ناخوشایند را تشخیص دهد
2- موقعیتی را که این هیجانها در آن اتفاق می افتند تشخیص دهد
3- افکار خود-آیند مربوط به آن هیجانها را تشخیص دهد.


مسائل شایع در تشخیص افکار خود-آیند منفی

  • -بیماران از یادداشت کردن افکار خود اجتناب می کنند.
  • - هیچ نوع افکار خود-آیند منفی تشخیص داده نمی شود .
  • -اگر هیچ نوع فکر منفی در موقعیت آزارنده خاصی تشخیص داده نشود ، بهتر است سئوال شود : " معنی و مفهوم آن موقعیت از نظر شما چه بود ؟ و چه ارتباطی با شما/موقعیت شما/ آینده شما داشت ؟
  • - افکار اصلی افسردگی زا ارائه نمی شود.
  • - بیشتر درباره توجیه سوال می شود تا افکار

افکار منفی از این قبیل چند مشخصه دارند:

1-خودآیند هستند - بی مقدمه و بدون دخالت شما وارد ذهن تان می شوند،
2-تحریف شده هستند- موافق با واقعیت ها نیستند،
3-ناسودمند هستند- افسرده تان می کنند.تغییر را مشکل می کنند و از دنبال کردن هدف بازتان می دارند،
4-ظاهرا توجیه پذیرند- آنها را بعنوان واقعیت می پذیرید و به ذهنتان نمی رسد که در مورد درستی شان شک کنید
5-غیرارادی اند - شما آنها را انتخاب نکرده اید و تغییر دادنشان بسیار سخت می تواند باشد.

افکاری از این قبیل ممکن است در دور باطلی گرفتارتان سازند. هرقدر افسرده تر شوید، افکار منفی تان بیشتر و اعتقادتان به آنها بیشتر میشود. هرقدر افکار منفی تان بیشتر شود، و هرقدر اعتقادتان به آنها بیشتر شود، افسرده تر خواهید شد.

هدف اصلی درمان شناخت درمانی،کمک به فروپاشی ،در این دور باطل است (یعنی فراگیری این که بتوانید هنگام تفکر منفی، شیوه مثبت تر و واقع بینانه تری را در نگرش به تجارب خود تشخیص دهید و آنها را در عمل بیازمایید. یعنی بتوانید آنها را شناسایی کنید. در ابتدا شاید پیدا کردن این افکار و پاسخ به آنها، کار آسانی نباشد. پاسخ به افکار منفی مانند هر مهارت دیگری است. برای آن که بتوانید به راحتی این کار را انجام دهید، باید وقت بگذراید و مرتب تمرین کنید. بنابراین اگر برای شروع کار، مشکلاتی پیدا کنید، دلسرد نشوید. در طی جلسات، شما و درمانگرتان به یاری هم این افکار را تشخیص خواهید داد و به آنها پاسخ خواهید داد و تکالیف خانگی، فرصت زیادی فراهم خواهد آورد تا بتوانید به تنهایی به تمرین بپردازید  .هرقدر بیشتر تمرین کنید، پاسخ دادن به این افکار، طبیعی تر خواهد نمود. 

گام های لازم برای درمان افکار منفی در زیر توضیح داده می شوند :
گام اول: وقوف بر افکار منفی
نخستین گام در غلبه بر تفکر منفی، وقوف بر افکار خودتان و اثر آنها در شماست.
افکار منفی موجب ناراحتی شما میشوند شما را مضطرب، غمگین، افسرده، ناامید، معذب و خشمگین می کنند. به جای اینکه در سیطره این احساسها قرار بگیرید، می توانید از آنها به عنوان نشانه ای برای عمل، استفاده کنید. وقتی خلق تان به سمت منفی می گراید، ببینید که در ذهنتان چه می گذرد. در طی چند روز حساسیت بیشتری به تغییر در احساسهای خود و افکاری که آنها را بر می انگیزند، پیدا خواهید کرد. چه بسا متوجه شوید که همان افکار، مرتب به ذهنتان می آیند.

  • چطور باید این کار را انجام دهید؟

بهترین را برای پیدا کردن وقوف بر افکار منفی، یادداشت آنها به محض خطور به ذهن است. می توانید در برگه گزارش افکار ناکارآمد(Dysfunctional Thought Record) این کار را انجام دهید.
*
چیزهایی که در این برگه باید نوشته شوند،عبارتند از :
1-
تاریخ
2-هیجان هایی که احساس می کنید.هر هیجانی را از لحاظ شدت از صفر تا 100، درجه بندی کنید .
3-
موقعیتوقتی مثلا احساس افسردگی پیدا کردید چکار می کردید؟یعنی به طور کلی آن زمان درباره چه چیزی فکر می کردید فقط موضوع کلی را یادداشت کنید ( به عنوان مثال "فکر می کردم که زندگی چه قدر سخت است ") آن چه را که در ذهن شما می گذشت ، در ستون بعدی یادداشت کنید .
4-
افکار خود- آیندوقتی احساس افسردگی پیدا کردید،چه افکاری در ذهنتان جریان داشت؟ سعی کنید هرچه دقیق تر، کلکه به کلمه ، آنها را یادداشت کنید. برخی از افکارتان ممکن است به شکل تصاویر ذهنی خود را نشان بدهند و نه کلمات.

  • مسائل شایع در یادداشت کردن افکار منفی

زمان بندی: کمال مطلوب آن است که افکار و احساس های خودتان را بلافاصله پس از وقوع، یادداشت کنید. اما این کار همیشه امکان پذیر نیست. مثلا عجیب خواهد بود اگر وسط مهمانی یا ملاقات با کسی، ورقه یادداشت خودتان را درآورید! در این صورت فقط آن چه را که موجب ناراحتی تان شده است به ذهن بسپارید و یا یادداشت کوچکی روی یک تکه کاغذ بنویسید و بعد هنگام شب، وقتی برای این کار اختصاص دهید (مثلا 20 دقیقه) تا بتوانید یادداشت کتبی مناسبی، تهیه کنید. به طور کامل، به " صحنه عمل " برگردید و سعی کنید هر چه بیشتر، جزییات آن چه را که اتفاق افتاده است و نیز چگونگی احساس خودتان و افکاری را که در ذهن تان ایجاد شده بود، یادآوری کنید.
اجتناب از نوشتن افکار منفی خودتان-- مواظب بهانه هایی که شما را از توجه به افکار و هیجان های تان باز می دارند، باشید. مثلاً ممکن است با خود بگویید : " بعداً می نویسم " یا " بهتر است اصلاً فراموش کنم " ممکن است احساس کنید که اصلاً دوست ندارید با افکارتان روبرو شوید. شاید می ترسید که بر شما مستولی شوند و یا فکر می کنید افکار احمقانه ای هستند. کاملاً طبیعی است که از افکار منفی مربوط به تجارب ناخوشایند، رویگردان شوید. اما روبرو شدن با این افکار، بهترین راه برای مبارزه با افسردگی است.www.migna.ir

نکته: اگر احساس می کنید که بهانه جویی می کنید، احتمالاً به این سبب است که به چیز مهمی رسیده اید. بنابراین خودتان را وادار کنید تا آن را بنویسند. پس از آن، اگر می خواهید، می توانید با استفاده از تکنیک توجه برگردانی به چیز دیگری، فکر کنید. اما در هر حال، ندیده گرفتن افکار، آنها را از ذهن شما دور نخواهد کرد.

گام دوم: پاسخ به افکار منفی
وقتی یاد گرفتید که چگونه باید به افکار منفی خود وقوف پیدا کنید، گام بعدی، ارزیابی این افکار و نیز یافتن گزینه های مفید تر و واقع بینانه تر است.

  • چگونه باید این کار را انجام دهید؟

چهار سئوال عمده وجود دارد که در یافتن پاسخهایی به افکار منفی، کمکتان می کنند:
1-
شواهد کدامند؟ آیا واقعیتهای مربوط به موقعیت(شرایطی که در آن قرار داشته ایید و افکار منفی سراغتان آمده است)، افکار شما را تایید می کنند و یا یا آنها در تناقض قرار دارند؟

2-چه نظرگاههای دیگری وجود دارد؟ هر تجربه ای را می توان به راههای مختلفی نگریست. چه جور دیگری می توانید اتفاقی را که افتاده است، تفسیر کنید؟ سعی کنید نگرشها و احتمالات دیگر را نیز تا جایی که می توانید، در نظر بگیرید و شواهد بر له و علیه آنها را بررسی کنید. کدام یک از احتمالات بیش از سایر موارد ممکن است درست باشد؟

3-اثر شیوه تفکر شما چیست؟ اثر آن در احساس و عمل شما چگونه است؟ محاسن و معایب این نوع شیوه تفکر چیست؟ آیا می توانید مدل تفکر دیگری پیدا کنید که مفیدتر باشد؟

4-خطاهای فکری شما کدامند؟ نوعاً در چگونگی تفسیر تجارب زندگی در افکار افراد افسرده، تحریف هایی منظم، مشاهده میشود. مثلا فوراً به نتیجه می رسند. دریافتهای خود را از پدیده های اختصاصی بیش از حد تعمیم می دهند. مسئولیت چیزهایی را که تقصیر آنها نیست برعهده می گیرند و غیره. کدام یک از خطاها در تفکر شما وجود دارند؟

بعلاوه در این دستوالعمل،  20 سئوال اختصاصی دیگری وجود دارد که به شکل گروه بندی شده، تحت این چهار عنوان قرار دارند. می توانید از انها در پیدا کردن گزینه های جانشینی برای افکار منفی استفاده کنید. یادتان باشد که نمونه ها فقط امکاناتی را مطرح ساخته اند. پاسخهایی که به درد شخص شما می خورد، ممکن است کاملا متفاوت باشد. باید خودتان این کار را بکنید.

فوق العاده مهم است که تا جایی که می توانید تعداد زیادی از این افکار-شقوق مختلف- را هر روز یادداشت کنید و به آنها پاسخ دهید. نوشتن آنها باعث میشود که از آنها فاصله بگیرید.

در آخر کار احتمالا خواهید توانست پاسخهای آنها را در ذهن خود پیدا کنید. اما اگر از اول بخواهید این کار را انجام دهید، افکار، غالبا بر پاسخها غلبه میکنند و آنها را از ذهن دور میسازند. نوشتن پاسخ ها، آنها را قدرتمند میسازند: چرا که بشکل نوشته روی کاغذ اورده می شوند. شاید لازم باشد، پیش از انکه بتوانید به اسانی به پاسخهایی برسید، پاسخ 50یا 100مساله را روی کاغذ بنویسید. البته هر چقدر بیشتر تمرین کنید، یافتن پاسخهای موثر، آسانتر می شود.

تهیه گزارش

برای یادداشت پاسخهای خود، به ترتیب زیر از برگه یادداشت افکار ناکارآمد استفاده کنید:

تاریخ

هیجانها

افکار خودایند

 پاسخ منطقی    

 

نتیجه 

.

.

 

.

در اینجا بطور نمونه جدولی با یک سطر کشیده شده است. اما شما لازم است که مطابق نمونه جدولی با5ستون و 8 سطر برای یک هفته تان رسم کنید. هر سطر برای یک روز در نظر گرفته می شود.
1-
پاسخ منطقیتمامی پاسخهایی را که در برابر هر فکری به ذهنتان می رسند، یادداشت کنید. هر پاسخی را از لحاظ میزان اعتقاد خود، در مقیاس صفر تا 100، درجه بندی کنید.

2-
نتیجه
الف) برگردید به افکار منفی خود آیند اصلی. حالا که به ان پاسخ داده اید ،میزان اعتقادتان چقدر است: برای هرکدام مجددا نمره ای از صفر تا 100 اختصاص دهید.

اگر پاسخ ها موثر بوده اند، باید این نتیجه را بگیرید که اعتقادتان تا حدی کاهش یافته است. اما اگر پاسخ ها موثر نبوده اند، شاید پاسخ را به نحوی غیرقابل دفاع می پندارید  - با خود می گویید توجیهی بیش نیست و یا شاید در مورد افکار دیگر، صدق می کند و نه در مورد شما. این نوع پاسخ های "بلی، اما . " را در ستون مربوط به افکار خود-آیند منفی، یادداشت کنید و مانند افکار اصلی، به آنها پاسخ دهید .

  • نکته مهم" انتظار نداشته باشید که اعتقادتان نسبت به افکار منفی، در یک اقدام، بطور کامل از بین بروند. آنها احتمالا از مدتها پیش وجود داشته اند، درحالیکه پاسخهای شما چه بسا کاملا تازه باشند. اعتقاد پیدا کردن به این پاسخهای جدید، وقت و تمرین میخواهد و شاید لازم باشد انها را در عمل بیازمایید.
  • زمان  میبرد تا ذهن شما با افکار جدید مثبت عادت کند و ترستان از متفاوت نگاه کردن بریزد.
  • بعضی ها میترسند سبک فکریشان را عوض کنند. حس بدی به انها دست میدهد و همین ترس گاهی دوره درمان را خیلی طولانی میکند.

ببرگردید به ستون هیجان ببینید که پیش از پاسخ دادن به افکار منفی، چه احساسی داشتید. حالا که پاسخهایی پیدا کرده اید، چه احساسی دارید؟ هر کدام را در مقیاس صفر تا 100 درجه بندی کنید.
اینجا نیز اگر پاسخهایتان موثر بوده باشند، باید بتوانید به این نتیجه برسید که هیجانهای دردناک شما تا حدی کاهش یافته اند. اگر کاملا از بین نرفته اند، دلسرد نشوید. به زمان و تمرین نیاز دارند.

جیک طرح عمل  Action plan ، تهیه کنید. برای بهتر کردن موقعیت و یا آزمون پاسخ هایی که در برابر افکار منفی خود پیدا کرده اید، چه کاری می توانید بکنید؟ تا چه حد امکان دارد در صورت وقوع مجدد مساله، برخورد متفاوت داشته باشید؟ اگر دوباره همین فکر و احساس را پیدا کنید، چه کار خواهید کرد؟ سعی کنید راهبردی تنظیم کنید که بتوانید در آینده هربار ، با مشکلی مشابه رو به رو شدید، از آن استفاده کنید .

نتیجه گیری:

رفع افکار منفی کار ساده و البته سختی است. یعنی شما باید واقعا بخواهید که با انها مقابله کنید و نصف سختی کار ما روانشناسان با همین قسمت درمان است. یعنی ایجاد انگیزه درمان. یعنی این که بیمار را با این واقعیت روبرو کنیم که او میتواند افکار منفی و ازار دهنده اش را رفع کند ولی به شرطی که قلبا بخواهد و با روانشناسش همکاری کند.

البته این مساله را هم اضافه کنم درمانگر و یا روانشناس نقش خیلی مهمی در این راه دارد. چرا که بیشتر افراد از انگیزه درمان کمی برخوردار هستند و این مساله وظیفه روانشناس ومشاور است که بیمار را حول دهد به سمتی که بتواند کمک تکالیف خانگی را بخوبی و به طور صحیح انجام دهد و هفته به هفته نگرش بیمار یا مراجع را با افکار منفی آشنا کند و بتواند افکار مثبت جدیدی را برای جایگزینی ب

افکار خود-آیند منفی Negative automatic thoughts

احمداداوی/ روانشناس بالینی

افراد افسرده نوعا به شیوه ای سوگیرانه و منفی می اندیشند. نسبت به خود (به هیچ دردی نمیخورم)،به جهان(زندگی برایم معنایی ندارد) و به آینده (همیشه این جور خواهم بود)،نگرشی منفی دارند.

علم روانشناسی دید متفاوتی به این مدل افکار خسته کننده و منزجر دارد.

مدل شناختی افسردگی
مدل ذهنی ما آدمها نهایتا یک طرحواره ایجاد میکند که باعث میشود ما دنیا را از دریچه این طرحواره ببینیم.

 توانایی پیش بینی تجربه های فردی و معنی بخشیدن به آنها امری سودمند و در واقع ضروری برای کارکرد بهنجار است. اما برخی از فرضها انعطاف ناپذیر، افراطی و مقاوم در برابر تغییرند و در نتیجه ناکارآمد  dysfunctional  هستند. این فرضها به مسائلی مربوط می شوند درباره این که مثلا مردم برای پیدا کردن احساس خوشبختی چه کار باید بکنند ( مانند این فرض که اگر کسی افکار خوبی درباره من نداشته باشد ، من نمی توانم احساس خوشبختی بکنم) و اینکه برای به وجود آوردن احساس ارزشمندی در خویشتن ، چه کار بکنند و چگونه باید باشند
وقتی فرضهای ناکارآمد فعال شدند، افکار خود-آیند منفی را بر می انگیزنداز این نظر به این افکار " منفی " می گوییم چون با هیجان های ناخوشایند مربوط هستند و از این نظر به آنها خودآیند می گوییم چون خود به خود به ذهن افراد می آیند و برخاسته از هیچ گونه فرایند استدلال آگاهانه ای نیستند و وقت و بی وقت روح و روان فرد را آزار میدهند و کنترلی بر آنها ندارند.
      این افکار ممکن است تفسیرهایی از تجارب جاری باشند یا پیش بینی هایی درباره رویدادهای آینده و یادآوری چیزهایی که در گذشته اتفاق افتاده اند. 
این افکار به نوبه خود سایر نشانه های افسردگی را پدید می آورند : مانند نشانه های رفتاری ( کاهش در سطوح فعالیت، کناره گیری) نشانه های انگیزشی (بی علاقگی ، رخوت) نشانه های هیجانی (اضطراب ، احساس گناه) نشانه های شناختی ( اشکال در تمرکز ،عدم قدرت در تصمیم گیری) و نشانه های جسمی (بی اشتهایی و بی خوابی.

با پیشرفت افسردگی،افکار خود-آیند منفی هر چه بیشتر زیاد و شدید می گردند و افکار منطقی تر هرچه بیشتر ناپدید می شوند. خود این فرایند به گسترش فزاینده دامنه خلق افسرده منجر می شود و بدین ترتیب دور باطلی شکل می گیرداز سویی فرد هر قدر افسرده تر می شود ، بیشتر افکار افسردگی زا پیدا می کند و بیشتر به آن افکار اعتقاد پیدا می نماید و از سوی دیگر ، هرقدر این افکار افسردگی زا بیشتر به ذهن فرد می آید و در او اعتقاد بیشتری نسبت به آنها به وجود می آورد ، آن فرد افسرده تر می شود.

راهبردهای شناختی - رفتاری
در اکثر جلسه های درمانی و تکالیف خانگیما به بیمار یاد میدهیم تا بتوانند افکار خود-آیند منفی خود را شناسایی کنند و آنها را مورد سئوال و آزمون قرار دهند. این مهارتها هسته اصلی شناخت درمانی را تشکیل می دهند و از آنها در تسکین نشانه های افسردگی و بعدها در برخورد با مسائل زندگی استفاده می شود.
ماهیت افکار خود-آیند منفی
از نظر روانشناسی، محتوای تفکر افسرده ساز بر حسب "مثلث شناختی" طبقه بندی شده است. این مثلث شامل نگرش مخدوش و منفی نسبت به موارد زیر می شود :
1-
خویشتن ( به هیچ دردی نمی خورم)
2- تجارب فعلی ( هیچ یک از کارهایی که می کنم درست از آب در نمی آیند)
3- آینده (هیچ وقت حالم بهتر نخواهد شد).

افکار خود-آیند افسرده ساز مشخصاتی دارند که در چگونگی اجرای درمان و ارتباط بین درمانگر و بیمار ، اثر می گذارنداین افکار :

  • - جنبه عادی پیدا می کنند و بنابراین تشخیص شان ممکن است دشوار باشد
  • خود-آیند و غیرارادی هستند و بنابراین کنترل آنها مشکل است .
  • توجیه پذیر به نظر می رسند : مخصوصا موقعی که هیجانهای همراه شدید باشند و بنابراین مبارزه با آنها دشوارتر است و بالاخره در پاسخ به طیف وسیعی از محرک ها و از آن جمله به خود درمان ، برانگیخته می شوند.

بدین ترتیب ، طرح مساله ی ختم درمان ، ممکن است به عنوان طرد از خویشتن rejection  تفسیر شود ( می خواهد از شر من راحت شود) و بیمار ممکن است از انجام تکالیف هفتگی طفره برود، چون پیشاپیش همه چیز را محکوم به شکست می داند (نخواهم توانست آن را درست انجام دهم). افکار خود-آیند منفی که مانع شرکت فعال بیمار در درمان و کندی پیشرفت کار می شوند، غالبا مشابه افکاری هستند که مانع بهبود به معنای کلی تر می شوند. این افکار باید تشخیص داده شوند و مورد آزمون قرار گیرند، مانند هر نوع افکار خود-آیند منفی دیگر .

افکار خود-آیند منفی برخاسته از خطاهای پردازشی است .این خطاها باعث می شوند که دریافت ها و برداشت های تجربه مخدوش گردند. خطاها عبارتند از :

  • تعمیم بیش از حد : یعنی قضاوت فراگیر براساس موارد اندک.
  • انتزاع انتخابی : یعنی توجه صرف بر جنبه های منفی تجارب.
  • استدلال به شیوه همه یا هیچ : یعنی تفکر در یکی از قطب های افراطی
  • شخصی سازی : پذیرفتن مسئولیت درباره چیزهایی که ارتباط زیادی با فرد ندارند و یا اصلا ارتباطی با فرد ندارند .
  • استنباط اختیاری: یعنی رسیدن به نتایجی براساس ملاک های ناکافی.

افکار خود-آیند منفی، به طیف کاملی از نشانه شناسی افسردگی مربوط می شوند .نشانه های رفتاری و انگیزشی با انتظار نتیجه منفی در ارتباطند (مانند "نمی توانم آن کار را انجام دهم).تشخیص افکار خود-آیند منفی بیماران معمولا ابتدا با کمک درمانگر به تشخیص افکار خود-آیند منفی می پردازند و بعد از طریق تکالیف خانگی مربوط به خود-بازنگری مهارتهای لازم در خود رشد می دهند. می توان بطور معمول از برگه یادداشت افکار ناکارآمد استفاده کرد.
عناوین ستونهای برگه، ترتیب کار را نشان می دهد.به بیمار یاد داده می شود :
1-
هیجانهای ناخوشایند را تشخیص دهد
2- موقعیتی را که این هیجانها در آن اتفاق می افتند تشخیص دهد
3- افکار خود-آیند مربوط به آن هیجانها را تشخیص دهد.


مسائل شایع در تشخیص افکار خود-آیند منفی

  • -بیماران از یادداشت کردن افکار خود اجتناب می کنند.
  • - هیچ نوع افکار خود-آیند منفی تشخیص داده نمی شود .
  • -اگر هیچ نوع فکر منفی در موقعیت آزارنده خاصی تشخیص داده نشود ، بهتر است سئوال شود : " معنی و مفهوم آن موقعیت از نظر شما چه بود ؟ و چه ارتباطی با شما/موقعیت شما/ آینده شما داشت ؟
  • - افکار اصلی افسردگی زا ارائه نمی شود.
  • - بیشتر درباره توجیه سوال می شود تا افکار

افکار منفی از این قبیل چند مشخصه دارند:

1-خودآیند هستند - بی مقدمه و بدون دخالت شما وارد ذهن تان می شوند،
2-تحریف شده هستند- موافق با واقعیت ها نیستند،
3-ناسودمند هستند- افسرده تان می کنند.تغییر را مشکل می کنند و از دنبال کردن هدف بازتان می دارند،
4-ظاهرا توجیه پذیرند- آنها را بعنوان واقعیت می پذیرید و به ذهنتان نمی رسد که در مورد درستی شان شک کنید
5-غیرارادی اند - شما آنها را انتخاب نکرده اید و تغییر دادنشان بسیار سخت می تواند باشد.

افکاری از این قبیل ممکن است در دور باطلی گرفتارتان سازند. هرقدر افسرده تر شوید، افکار منفی تان بیشتر و اعتقادتان به آنها بیشتر میشود. هرقدر افکار منفی تان بیشتر شود، و هرقدر اعتقادتان به آنها بیشتر شود، افسرده تر خواهید شد.

هدف اصلی درمان شناخت درمانی،کمک به فروپاشی ،در این دور باطل است (یعنی فراگیری این که بتوانید هنگام تفکر منفی، شیوه مثبت تر و واقع بینانه تری را در نگرش به تجارب خود تشخیص دهید و آنها را در عمل بیازمایید. یعنی بتوانید آنها را شناسایی کنید. در ابتدا شاید پیدا کردن این افکار و پاسخ به آنها، کار آسانی نباشد. پاسخ به افکار منفی مانند هر مهارت دیگری است. برای آن که بتوانید به راحتی این کار را انجام دهید، باید وقت بگذراید و مرتب تمرین کنید. بنابراین اگر برای شروع کار، مشکلاتی پیدا کنید، دلسرد نشوید. در طی جلسات، شما و درمانگرتان به یاری هم این افکار را تشخیص خواهید داد و به آنها پاسخ خواهید داد و تکالیف خانگی، فرصت زیادی فراهم خواهد آورد تا بتوانید به تنهایی به تمرین بپردازید  .هرقدر بیشتر تمرین کنید، پاسخ دادن به این افکار، طبیعی تر خواهد نمود. 

گام های لازم برای درمان افکار منفی در زیر توضیح داده می شوند :
گام اول: وقوف بر افکار منفی
نخستین گام در غلبه بر تفکر منفی، وقوف بر افکار خودتان و اثر آنها در شماست.
افکار منفی موجب ناراحتی شما میشوند شما را مضطرب، غمگین، افسرده، ناامید، معذب و خشمگین می کنند. به جای اینکه در سیطره این احساسها قرار بگیرید، می توانید از آنها به عنوان نشانه ای برای عمل، استفاده کنید. وقتی خلق تان به سمت منفی می گراید، ببینید که در ذهنتان چه می گذرد. در طی چند روز حساسیت بیشتری به تغییر در احساسهای خود و افکاری که آنها را بر می انگیزند، پیدا خواهید کرد. چه بسا متوجه شوید که همان افکار، مرتب به ذهنتان می آیند.

  • چطور باید این کار را انجام دهید؟

بهترین را برای پیدا کردن وقوف بر افکار منفی، یادداشت آنها به محض خطور به ذهن است. می توانید در برگه گزارش افکار ناکارآمد(Dysfunctional Thought Record) این کار را انجام دهید.
*
چیزهایی که در این برگه باید نوشته شوند،عبارتند از :
1-
تاریخ
2-هیجان هایی که احساس می کنید.هر هیجانی را از لحاظ شدت از صفر تا 100، درجه بندی کنید .
3-
موقعیتوقتی مثلا احساس افسردگی پیدا کردید چکار می کردید؟یعنی به طور کلی آن زمان درباره چه چیزی فکر می کردید فقط موضوع کلی را یادداشت کنید ( به عنوان مثال "فکر می کردم که زندگی چه قدر سخت است ") آن چه را که در ذهن شما می گذشت ، در ستون بعدی یادداشت کنید .
4-
افکار خود- آیندوقتی احساس افسردگی پیدا کردید،چه افکاری در ذهنتان جریان داشت؟ سعی کنید هرچه دقیق تر، کلکه به کلمه ، آنها را یادداشت کنید. برخی از افکارتان ممکن است به شکل تصاویر ذهنی خود را نشان بدهند و نه کلمات.

  • مسائل شایع در یادداشت کردن افکار منفی

زمان بندی: کمال مطلوب آن است که افکار و احساس های خودتان را بلافاصله پس از وقوع، یادداشت کنید. اما این کار همیشه امکان پذیر نیست. مثلا عجیب خواهد بود اگر وسط مهمانی یا ملاقات با کسی، ورقه یادداشت خودتان را درآورید! در این صورت فقط آن چه را که موجب ناراحتی تان شده است به ذهن بسپارید و یا یادداشت کوچکی روی یک تکه کاغذ بنویسید و بعد هنگام شب، وقتی برای این کار اختصاص دهید (مثلا 20 دقیقه) تا بتوانید یادداشت کتبی مناسبی، تهیه کنید. به طور کامل، به " صحنه عمل " برگردید و سعی کنید هر چه بیشتر، جزییات آن چه را که اتفاق افتاده است و نیز چگونگی احساس خودتان و افکاری را که در ذهن تان ایجاد شده بود، یادآوری کنید.
اجتناب از نوشتن افکار منفی خودتان-- مواظب بهانه هایی که شما را از توجه به افکار و هیجان های تان باز می دارند، باشید. مثلاً ممکن است با خود بگویید : " بعداً می نویسم " یا " بهتر است اصلاً فراموش کنم " ممکن است احساس کنید که اصلاً دوست ندارید با افکارتان روبرو شوید. شاید می ترسید که بر شما مستولی شوند و یا فکر می کنید افکار احمقانه ای هستند. کاملاً طبیعی است که از افکار منفی مربوط به تجارب ناخوشایند، رویگردان شوید. اما روبرو شدن با این افکار، بهترین راه برای مبارزه با افسردگی است.www.migna.ir

نکته: اگر احساس می کنید که بهانه جویی می کنید، احتمالاً به این سبب است که به چیز مهمی رسیده اید. بنابراین خودتان را وادار کنید تا آن را بنویسند. پس از آن، اگر می خواهید، می توانید با استفاده از تکنیک توجه برگردانی به چیز دیگری، فکر کنید. اما در هر حال، ندیده گرفتن افکار، آنها را از ذهن شما دور نخواهد کرد.

گام دوم: پاسخ به افکار منفی
وقتی یاد گرفتید که چگونه باید به افکار منفی خود وقوف پیدا کنید، گام بعدی، ارزیابی این افکار و نیز یافتن گزینه های مفید تر و واقع بینانه تر است.

  • چگونه باید این کار را انجام دهید؟

چهار سئوال عمده وجود دارد که در یافتن پاسخهایی به افکار منفی، کمکتان می کنند:
1-
شواهد کدامند؟ آیا واقعیتهای مربوط به موقعیت(شرایطی که در آن قرار داشته ایید و افکار منفی سراغتان آمده است)، افکار شما را تایید می کنند و یا یا آنها در تناقض قرار دارند؟

2-چه نظرگاههای دیگری وجود دارد؟ هر تجربه ای را می توان به راههای مختلفی نگریست. چه جور دیگری می توانید اتفاقی را که افتاده است، تفسیر کنید؟ سعی کنید نگرشها و احتمالات دیگر را نیز تا جایی که می توانید، در نظر بگیرید و شواهد بر له و علیه آنها را بررسی کنید. کدام یک از احتمالات بیش از سایر موارد ممکن است درست باشد؟

3-اثر شیوه تفکر شما چیست؟ اثر آن در احساس و عمل شما چگونه است؟ محاسن و معایب این نوع شیوه تفکر چیست؟ آیا می توانید مدل تفکر دیگری پیدا کنید که مفیدتر باشد؟

4-خطاهای فکری شما کدامند؟ نوعاً در چگونگی تفسیر تجارب زندگی در افکار افراد افسرده، تحریف هایی منظم، مشاهده میشود. مثلا فوراً به نتیجه می رسند. دریافتهای خود را از پدیده های اختصاصی بیش از حد تعمیم می دهند. مسئولیت چیزهایی را که تقصیر آنها نیست برعهده می گیرند و غیره. کدام یک از خطاها در تفکر شما وجود دارند؟

بعلاوه در این دستوالعمل،  20 سئوال اختصاصی دیگری وجود دارد که به شکل گروه بندی شده، تحت این چهار عنوان قرار دارند. می توانید از انها در پیدا کردن گزینه های جانشینی برای افکار منفی استفاده کنید. یادتان باشد که نمونه ها فقط امکاناتی را مطرح ساخته اند. پاسخهایی که به درد شخص شما می خورد، ممکن است کاملا متفاوت باشد. باید خودتان این کار را بکنید.

فوق العاده مهم است که تا جایی که می توانید تعداد زیادی از این افکار-شقوق مختلف- را هر روز یادداشت کنید و به آنها پاسخ دهید. نوشتن آنها باعث میشود که از آنها فاصله بگیرید.

در آخر کار احتمالا خواهید توانست پاسخهای آنها را در ذهن خود پیدا کنید. اما اگر از اول بخواهید این کار را انجام دهید، افکار، غالبا بر پاسخها غلبه میکنند و آنها را از ذهن دور میسازند. نوشتن پاسخ ها، آنها را قدرتمند میسازند: چرا که بشکل نوشته روی کاغذ اورده می شوند. شاید لازم باشد، پیش از انکه بتوانید به اسانی به پاسخهایی برسید، پاسخ 50یا 100مساله را روی کاغذ بنویسید. البته هر چقدر بیشتر تمرین کنید، یافتن پاسخهای موثر، آسانتر می شود.

تهیه گزارش

برای یادداشت پاسخهای خود، به ترتیب زیر از برگه یادداشت افکار ناکارآمد استفاده کنید:

تاریخ

هیجانها

افکار خودایند

 پاسخ منطقی    

 

نتیجه 

.

.

 

.

در اینجا بطور نمونه جدولی با یک سطر کشیده شده است. اما شما لازم است که مطابق نمونه جدولی با5ستون و 8 سطر برای یک هفته تان رسم کنید. هر سطر برای یک روز در نظر گرفته می شود.
1-
پاسخ منطقیتمامی پاسخهایی را که در برابر هر فکری به ذهنتان می رسند، یادداشت کنید. هر پاسخی را از لحاظ میزان اعتقاد خود، در مقیاس صفر تا 100، درجه بندی کنید.

2-
نتیجه
الف) برگردید به افکار منفی خود آیند اصلی. حالا که به ان پاسخ داده اید ،میزان اعتقادتان چقدر است: برای هرکدام مجددا نمره ای از صفر تا 100 اختصاص دهید.

اگر پاسخ ها موثر بوده اند، باید این نتیجه را بگیرید که اعتقادتان تا حدی کاهش یافته است. اما اگر پاسخ ها موثر نبوده اند، شاید پاسخ را به نحوی غیرقابل دفاع می پندارید  - با خود می گویید توجیهی بیش نیست و یا شاید در مورد افکار دیگر، صدق می کند و نه در مورد شما. این نوع پاسخ های "بلی، اما . " را در ستون مربوط به افکار خود-آیند منفی، یادداشت کنید و مانند افکار اصلی، به آنها پاسخ دهید .

  • نکته مهم" انتظار نداشته باشید که اعتقادتان نسبت به افکار منفی، در یک اقدام، بطور کامل از بین بروند. آنها احتمالا از مدتها پیش وجود داشته اند، درحالیکه پاسخهای شما چه بسا کاملا تازه باشند. اعتقاد پیدا کردن به این پاسخهای جدید، وقت و تمرین میخواهد و شاید لازم باشد انها را در عمل بیازمایید.
  • زمان  میبرد تا ذهن شما با افکار جدید مثبت عادت کند و ترستان از متفاوت نگاه کردن بریزد.
  • بعضی ها میترسند سبک فکریشان را عوض کنند. حس بدی به انها دست میدهد و همین ترس گاهی دوره درمان را خیلی طولانی میکند.

ببرگردید به ستون هیجان ببینید که پیش از پاسخ دادن به افکار منفی، چه احساسی داشتید. حالا که پاسخهایی پیدا کرده اید، چه احساسی دارید؟ هر کدام را در مقیاس صفر تا 100 درجه بندی کنید.
اینجا نیز اگر پاسخهایتان موثر بوده باشند، باید بتوانید به این نتیجه برسید که هیجانهای دردناک شما تا حدی کاهش یافته اند. اگر کاملا از بین نرفته اند، دلسرد نشوید. به زمان و تمرین نیاز دارند.

جیک طرح عمل  Action plan ، تهیه کنید. برای بهتر کردن موقعیت و یا آزمون پاسخ هایی که در برابر افکار منفی خود پیدا کرده اید، چه کاری می توانید بکنید؟ تا چه حد امکان دارد در صورت وقوع مجدد مساله، برخورد متفاوت داشته باشید؟ اگر دوباره همین فکر و احساس را پیدا کنید، چه کار خواهید کرد؟ سعی کنید راهبردی تنظیم کنید که بتوانید در آینده هربار ، با مشکلی مشابه رو به رو شدید، از آن استفاده کنید .

نتیجه گیری:

رفع افکار منفی کار ساده و البته سختی است. یعنی شما باید واقعا بخواهید که با انها مقابله کنید و نصف سختی کار ما روانشناسان با همین قسمت درمان است. یعنی ایجاد انگیزه درمان. یعنی این که بیمار را با این واقعیت روبرو کنیم که او میتواند افکار منفی و ازار دهنده اش را رفع کند ولی به شرطی که قلبا بخواهد و با روانشناسش همکاری کند.

البته این مساله را هم اضافه کنم درمانگر و یا روانشناس نقش خیلی مهمی در این راه دارد. چرا که بیشتر افراد از انگیزه درمان کمی برخوردار هستند و این مساله وظیفه روانشناس ومشاور است که بیمار را حول دهد به سمتی که بتواند کمک تکالیف خانگی را بخوبی و به طور صحیح انجام دهد و هفته به هفته نگرش

همسرتان را کنترل نکنید!

مساله ارتباط با همسر و داشتن یک زندگی آرام امروزه یکی از مباحث پر تنش و پر چالش برای علم روانشناسی است. زن و مرد همیشه تلاش میکنند از بهترین زندگی برخوردار شوند. و اما.

اگر نامزد و یا همسر خود را مکررا بصورت محسوس و نامحسوس کنترل می‌کنید و مدام سوالاتی چون: کجا بودی؟ کجارفتی؟ کی کارت تموم میشه؟ کی پیشته؟ چرا اینو پوشیدی؟ چرا خندیدی؟ و. از او می‌پرسید، یادتان باشد شما دارید با دستان خودتان به روابط احساسی و عاطفی زندگیان آسیب های جدی وارد میکنید و رابطه شویی را سرد و سردتر میکنید.

بدترین چیزی که هر انسانی را از برقراری یک رابطه فراری می‌دهد این است که فکر کند کسی آزادیش را محدود می‌کند و مجبور است پیوسته در یک دادگاه ناعادلانه بی گناهیش را اثبات کند. هر زن یا مردی قبل از این که همسر شما باشد یک انسان است و دارای حقوق و حریم هایی است.دارای اهداف و غروری است. دارای شخصیت و تفکراتی است که همه ی اینها باید مورد احترام قرار گیرند.

نکته: البته این مساله را نیز باید اضافه کنم که هر دختر و پسری بعد از ازدواج باید سبک فکری و شخصیتی خودش را با شرایط جدید هماهنگ کند و اون سبک زندگی که در زمان مجردی داشت را باید بازنگری کند. یعنی درسته که میگم هر انسانی دارای حریم و تفکرات خاص خود است ولی باید وقتی ازدواج کرد انعطاف داشته باشد و تلاش کند به اتفاق همسرش به سمت یک زندگی آرام و هماهنگ با آهنگ احترام و محبت و صداقت حرکت کند.

علاقه به حفظ زندگی و آنچه مالک آن هستیم رفتاری کاملا طبیعی است، ولی یادمان باشد بسیاری از رفتارهای طبیعی اگر کنترل نشوند منجر به آسیب می‌شوند و بی شک یکی از اصول داشتن رابطه صمیمانه بین زوجین، اعتماد و شفافیت است. اعتماد برای افزایش ارزش همدیگر. چرا که این احتارم و اعتماد زندگی و روابط را گرم و گرمتر میکند.

در اینجا میخواهم از شما بپرسم شفافیت در یک رابطه به چه معناست؟

 آیا کنترل و چک کردن همسر نشانه شفافیت و اعتماد است یا اضطراب و عدم امنیت؟  آنچه روشن است این است که کسی که مدام همسرش را کنترل می‌کند دچار اضطراب و عدم امنیت است. یعنی بر عکس دلیل و بهانه ایی که خیلی از ن و مردان برای گیردادن و بدبینیهای خود می آورند و میگویند از علاقه و محبت زیاد است- این گیردادن ها هیچ ربطی به علاقه ندارد. چرا که شیر مایه هر محبت و علاقه ایی در قدم اول احترام و اعتماد است. اعتماد به شخصیت و انتخابها و پذیرش شخصیت همسرت همانطوری که هست.

-یعنی هیچ زن و مردی حق ندارد همسرش را با انواع ترفندها تحت فشار قرار دهد تا او را مناسب سلیقه خودش تغییر دهد. چرا که دیگر ان زن یا مرد خودش نیست و میشود چیزی که تو دوست داری و نه ان فردی که مورد رضایت خودش است.

زوجینی که در چنین موقعیتی هستند روابطشان روی یک زمین لرزان است و به هیچ عنوان در چنین شرایطی شفافیت و اعتماد وجود ندارد، حال اینکه اگر این سوء ظن و کنترلگری به یک اتفاق هر روزه تبدیل شود فرد مدام احساس ناامنی می‌کند و بدترین چیزها را در مورد همسرش تجسم می‌کند. حتی یک اتفاق ساده می تواند شعله‌های سوء ظن و بدگمانی را روشن کرده و محیط زندگی را به میدان جنگ تبدیل کند.

مثلا چک کردن موبایل و پیامکها و تماسها یکی از بدترین رفتارهایی است که بشدت به روابط شویی اسیب میزند. یعنی باعث بی اعتمادی بدبینی میشود. رابطه را سرد میکند و کمکم دروغ وارد زندگی میشود و باقی داستان

البته گاهی اوقات سوء ظن درست است، اما آنچه مسلم است این عدم اعتماد و کنترلگری منجر به شکاف و آسیب در رابطه زوجین می شود. مکررا تاکید میکنم اگر سوءظن درست باشد کنترلگری به هیچ عنوان مانع از انجام آن عمل نمی‌شود و در صورتی که سوء ظن نادرست باشد ممکن است همسر فرد شک کننده، حالت تدافعی گرفته و حتی ممکن است وسوسه شود که واقعا خیانت کند.

یک واقعیت مهم این است که هرچقدر همسر خود را بیشتر کنترل کنید بیشتر از او فاصله می‌گیرید. کم کم سردتر میشود و از شما دور میشود. شما هر چقدر همسرت را بیشتر تحت فشار قرار دهید بیشتر از شما دور میشود. این دوری گاها تا جایی میرود که حتی رابطه جنسی شویی را هم تحت تاثیر قرار میدهد. سردی در رابطه، زودانزالی، استرس و اضطراب و خیلی مشکل دیگر که رابطه جنسی را بشدت بی کیفیت و سرد و در یک کلام بی لذت میکند.

توصیه ها:

  • به جای کنترلگری و چک کردن همسرتان، با صداقت و به دور از تمام هیجانات در یک شرایط مناسب از همسرتان جواب تمام مشغله‌های ذهنتان را بپرسید
  • با صبوری به خودتان و فرد مقابلتان فرصت گفتمان در شرایط آرامی را فراهم کنید.
  •  مهمترین پیامد کنترلگری این است که زندگی را به کام خود و عزیزترین فرد زندگیمان تلخ میکنید. پس از همین امروز کنترلگری را کنار بگذارید. هیچ زن یا مردی با این مدل رفتارها همسر خوب نشده است. بلکه برعکس یک ادم افسرده و دلمرده میشود چون دیگر نه احساس آرامش میکند و نه امنیت.
  • اگر حس میکنید ذهنتان درگیر شده با یکسری افکار مزاحم. سعی کنید خیلی منطقی و با جمله بندی صحیح آن را با همسرت مطرح کنید و اگر فکرتان خیلی بدبینانه است قبلش از یک روانشناس یا مشاور کمک بگیرید. چرا که متخصص میتواند به شما راهکارهای عملی خیلی خوبی ارائه دهد و از خیلی از اتفاقات بدی که ممکن است فکر منفی شما در زندگی ایجاد کند جلوگیری کند.
  • میگویند خودتان را جای دیگران قرار دهید و سپس فکر کنید اگر خودتان جای او بودی واکنش شما به اون بدبینی یا تحت فشارقراردادنها چه خواهد بود. هیچ کسی از کنترلگری خوشش نمی آید به هر دلیل و بهانه و توجیحی.
  • در عوض در یک فضای اعتمادگونه و ایمن سعی کنید یادبگیرید با گفتگو و کلام مشکلات را حل کنید.
  • یادبگیرید مبنای کار بر اعتماد باشد.
  • هیچ وقت پیش قضاوت نکنید. بدترین رفتار همین قضاوت کردن بدون دلیل است.
  • همسرت نیاز به توجه و محبت و امنیت دارد. وقتی همسرت در کنار شما احساس امنیت کند تتمام قد در کنارتان می ایستد و با بیشتر انتخابها و تصمیمات شما هماهنگ است. ولی اگر بدبینی و کنترلگری شما وقت و بی وقت در زندگی باشد ساختار زندگیتان را به سمت بی اعتمادی بحث و دعوا و دروغ و کلی مشکل دیگر میبرید.

نتیجه گیری

زندگی مشترک نیاز دارد به اعتماد دوطرف. به احترام کامل. به پذیرش مسئولیت. یعنی هم زن و هم مرد باید مسئولیت خود را بپذیرند و وظیفه نگی و مردانگی خود را بدرستی انجام دهند.

این نکته نیز مهم است که بگویم همسرت را همانطوری که هست دوست داشته باشید و بپذیرید و  و اگر هم با رفتار یا اخلاقی از او مشکل یا گلایه دارید در یک فضای آرام و بدور از چشم بچه ها مطرح کنید. هدفتان هم محکوم کردن همسر نباشد. یعنی از قبل هدفتان شکست همسر نباشد. هدفتان پیروزی در گفتگو نباشد. هدفتان کنترل و شکست دادن نباشد.

در عوض هدف کلی بالا بردن کیفیت زندگی باشد. زندگی بدور از بدبینی ها و پیش قضاوتها.

زندگی بدور از کنترل کردنها

زندگی بر پایه اعتماد و محبت

زندگی مملو از رفاقت و گفتگوی منطقی و دوستانه

زندگی بر اساس این که من (زن یا مرد) در این زندگی سهم دارم مسئول هستم و باید همه طوره کنار همسرم باشم و همیشه و همه طور باید وظایف نگی یا مردانه خودم را بر عهده بگیرم و تا آخر پای زندگیم بمانم.

 

احمداداوی

روانشناس بالینی

بهار99

 


افکار خود-آیند منفی Negative automatic thoughts  

افراد افسرده نوعا به شیوه ای سوگیرانه و منفی می اندیشند. نسبت به خود (به هیچ دردی نمیخورم)،به جهان(زندگی برایم معنایی ندارد) و به آینده (همیشه این جور خواهم بود)، نگرشی منفی دارند.

مدل شناختی افسردگی
در این مدل نظر بر آن است که تجربه در افراد به تشکیل فرض ها و یا طرحواه هایی درباره خویشتن و جهان می انجامد و این فرض ها یا طرحواره ها، خود در سازمان بندی ادراک در کنترل و اریابی رفتار مورد استفاده قرار می گیرند. توانایی پیش بینی تجربه های فردی و معنی بخشیدن به آنها امری سودمند و در واقع ضروری برای کارکرد بهنجار است. اما برخی از فرضها انعطاف ناپذیر، افراطی و مقاوم در برابر تغییرند و در نتیجه ناکارآمد هستند.

این فرضها به مسائلی مربوط می شوند درباره این که مثلا مردم برای پیدا کردن احساس خوشبختی چه کار باید بکنند ( مانند این فرض که اگر کسی افکار خوبی درباره من نداشته باشد، من نمی توانم احساس خوشبختی بکنم) و اینکه برای به وجود آوردن احساس ارزشمندی در خویشتن، چه کار بکنند و چگونه باید باشند

وقتی فرضهای ناکارآمد فعال شدند ، افکار خود-آیند منفی را بر می انگیزنداز این نظر به این افکار " منفی " می گوییم چون با هیجان های ناخوشایند مربوط هستند و از این نظر به آنها خودآیند می گوییم چون خود به خود به ذهن افراد می آیند و برخاسته از هیچ گونه فرایند استدلال آگاهانه ای نیستند . وبیشتر تلقین هستند

این افکار ممکن است تفسیرهایی از تجارب جاری باشند یا پیش بینی هایی درباره رویدادهای آینده و یادآوری چیزهایی که در گذشته اتفاق افتاده اند و این افکار به نوبه خود سایر نشانه های افسردگی را پدید می آورند: مانند نشانه های رفتاری (کاهش در سطوح فعالیت، کناره گیری) نشانه های انگیزشی (بی علاقگی، رخوت) نشانه های هیجانی (اضطراب، احساس گناه) نشانه های شناختی (اشکال در تمرکز، عدم قدرت در تصمیم گیری) و نشانه های جسمی (بی اشتهایی و بی خوابی).

با پیشرفت افسردگی، افکار خود-آیند منفی هر چه بیشتر زیاد و شدید می گردند و افکار منطقی تر هرچه بیشتر ناپدید می شوندخود این فرایند به گسترش فزاینده دامنه خلق افسرده منجر می شود و بدین ترتیب دور باطلی شکل می گیرد. و اینجاست ذهن فرد را درگیر کلی اختلال روحی روانی میکند. از سویی فرد هر قدر افسرده تر می شود، بیشتر افکار افسردگی زا پیدا می کند و بیشتر به آن افکار اعتقاد پیدا می نماید و از سوی دیگر، هرقدر این افکار افسردگی زا بیشتر به ذهن فرد می آید و در او اعتقاد بیشتری نسبت به آنها به وجود می آورد، آن فرد افسرده تر می شود.

راهبردهای شناختی - رفتاری
در اکثر جلسه های درمانی و تکالیف خانگی به بیمار یاد داده می شود تا بتواند افکار خود-آیند منفی خود را شناسایی کند و آنها را مورد سئوال و آزمون قرار دهد. این مهارتها هسته اصلی شناخت درمانی را تشکیل می دهند و از آنها در تسکین نشانه های افسردگی و بعدها در برخورد با مسائل زندگی استفاده می شود.

ماهیت افکار خود-آیند منفی
محتوای تفکر افسرده ساز بر حسب "مثلث شناختی" طبقه بندی شده است. این مثلث شامل نگرش مخدوش و منفی نسبت به موارد زیر می شود :
1-
خویشتن ( به هیچ دردی نمی خورم)
2- تجارب فعلی ( هیچ یک از کارهایی که می کنم درست از آب در نمی آیند)
3- آینده (هیچ وقت حالم بهتر نخواهد شد)

 افکار خود-آیند افسرده ساز مشخصاتی دارند که در چگونگی اجرای درمان و ارتباط بین درمانگر و بیمار ، اثر می گذارنداین افکار :
-
جنبه عادی پیدا می کنند و بنابراین تشخیص شان ممکن است دشوار باشد
خود-آیند و غیرارادی هستند و بنابراین کنترل آنها مشکل است .
توجیه پذیر به نظر می رسند : مخصوصا موقعی که هیجانهای همراه شدید باشند و بنابراین مبارزه با آنها دشوارتر است و بالاخره در پاسخ به طیف وسیعی از محرک ها و از آن جمله به خود درمان ، برانگیخته می شوند.
بدین ترتیب، طرح مساله ختم درمان، ممکن است به عنوان طرد از خویشتن rejection  تفسیر شود ( می خواهد از شر من راحت شود) و بیمار ممکن است از انجام تکالیف هفتگی طفره برود، چون پیشاپیش همه چیز را محکوم به شکست می داند (نخواهم توانست آن را درست انجام دهم).

افکار خود-آیند منفی که مانع شرکت فعال بیمار در درمان و کندی پیشرفت کار می شوند، غالبا مشابه افکاری هستند که مانع بهبود به معنای کلی تر می شوند. این افکار باید تشخیص داده شوند و مورد آزمون قرار گیرند، مانند هر نوع افکار خود-آیند منفی دیگر .

افکار خود-آیند منفی برخاسته از خطاهای پردازشی است .این خطاها باعث می شوند که دریافت ها و برداشت های تجربه مخدوش گردند.
خطاها عبارتند از :

  1. تعمیم بیش از حد : یعنی قضاوت فراگیر براساس موارد اندک.
  2. انتزاع انتخابی : یعنی توجه صرف بر جنبه های منفی تجارب.
  3. استدلال به شیوه همه یا هیچ : یعنی تفکر در یکی از قطب های افراطی
  4. شخصی سازی : پذیرفتن مسئولیت درباره چیزهایی که ارتباط زیادی با فرد ندارند و یا اصلا ارتباطی با فرد ندارند .
  5. استنباط اختیاری: یعنی رسیدن به نتایجی براساس ملاک های ناکافی.

افکار خود-آیند منفی، به طیف کاملی از نشانه شناسی افسردگی مربوط می شوند .نشانه های رفتاری و انگیزشی با انتظار نتیجه منفی در ارتباطند (مانند "نمی توانم آن کار را انجام دهم).

تشخیص افکار خود-آیند منفی
بیماران معمولا ابتدا با کمک درمانگر به تشخیص افکار خود-آیند منفی می پردازند و بعد از طریق تکالیف خانگی مربوط به خود-بازنگری مهارتهای لازم در خود رشد می دهند. می توان بطور معمول از برگه یادداشت افکار ناکارآمد استفاده کرد.
عناوین ستونهای برگه، ترتیب کار را نشان می دهد. به بیمار یاد داده می شود :
1-
هیجانهای ناخوشایند را تشخیص دهد
2- موقعیتی را که این هیجانها در آن اتفاق می افتند تشخیص دهد
3- افکار خود-آیند مربوط به آن هیجانها را تشخیص دهد.

مسائل شایع در تشخیص افکار خود-آیند منفی
-بیماران از یادداشت کردن افکار خود اجتناب می کنند.
-
هیچ نوع افکار خود-آیند منفی تشخیص داده نمی شود .
اگر هیچ نوع فکر منفی در موقعیت آزارنده خاصی تشخیص داده نشود، بهتر است سئوال شود: "معنی و مفهوم آن موقعیت از نظر شما چه بود ؟ و چه ارتباطی با شما/ موقعیت شما/ آینده شما داشت ؟
- افکار اصلی افسردگی زا ارائه نمی شود.
-
بیشتر درباره توجیه سوال می شود تا افکار

افکار منفی از این قبیل چند مشخصه دارند:

1-خودآیند هستند - بی مقدمه و بدون دخالت شما وارد ذهن تان می شوند،
2-
تحریف شده هستند- موافق با واقعیت ها نیستند،
3-
ناسودمند هستند- افسرده تان می کنند.تغییر را مشکل می کنند و از دنبال کردن هدف بازتان می دارند،
4-
ظاهرا توجیه پذیرند- آنها را بعنوان واقعیت می پذیرید و به ذهنتان نمی رسد که در مورد درستی شان شک کنید
5-
غیرارادی اند - شما آنها را انتخاب نکرده اید و تغییر دادنشان بسیار سخت می تواند باشد.

افکاری از این قبیل(خود آیند و منفی) ممکن است در دور باطلی گرفتارتان سازند. -هرقدر افسرده تر شوید، افکار منفی تان بیشتر و اعتقادتان به آنها بیشتر میشود. 
-هرقدر افکار منفی تان بیشتر شود، و هرقدر اعتقادتان به آنها بیشتر شود، افسرده تر خواهید شد.

هدف اصلی شناخت درمانی، کمک به فروپاشی، در این دور باطل است (یعنی فراگیری این که بتوانید هنگام تفکر منفی، شیوه مثبت تر و واقع بینانه تری را در نگرش به تجارب خود تشخیص دهید و آنها را در عمل بیازمایید).
در ابتدا شاید پیدا کردن این افکار و پاسخ به آنها، کار آسانی نباشد. پاسخ به افکار منفی مانند هر مهارت دیگری است. برای آن که بتوانید به راحتی این کار را انجام دهید، باید وقت بگذراید و مرتب تمرین کنید. بنابراین اگر برای شروع کار، مشکلاتی پیدا کنید، دلسرد نشوید. در طی جلسات، شما و درمانگرتان به یاری هم این افکار را تشخیص خواهید داد و به آنها پاسخ خواهید داد و تکالیف خانگی، فرصت زیادی فراهم خواهد آورد تا بتوانید به تنهایی به تمرین بپردازیدهرقدر بیشتر تمرین کنید، پاسخ دادن به این افکار، طبیعی تر خواهد نمود. 

گام های لازم برای این کار(درمان افکاری که درگیر افکار خودایند منفی هستند) در زیر توضیح داده می شوند :
گام اول: وقوف بر افکار منفی
نخستین گام در غلبه بر تفکر منفی، وقوف بر افکار خودتان و اثر آنها در شماست.
افکار منفی موجب ناراحتی شما میشوند شما را مضطرب، غمگین، افسرده، ناامید، معذب و خشمگین می کنند. به جای اینکه در سیطره این احساسها قرار بگیرید، می توانید از آنها به عنوان نشانه ای برای عمل، استفاده کنید. وقتی خلق تان به سمت منفی می گراید، ببینید که در ذهنتان چه می گذرد. در طی چند روز حساسیت بیشتری به تغییر در احساسهای خود و افکاری که آنها را بر می انگیزند، پیدا خواهید کرد. چه بسا متوجه شوید که همان افکار، مرتب به ذهنتان می آیند.
چطور باید این کار را انجام دهید؟
بهترین را برای پیدا کردن وقوف بر افکار منفی، یادداشت آنها به محض خطور به ذهن است. می توانید در برگه گزارش افکار ناکارآمد(Dysfunctional Thought Record) این کار را انجام دهید.
*
چیزهایی که در این برگه باید نوشته شوند، عبارتند از :
1-
تاریخ
2-هیجان هایی که احساس می کنید. هر هیجانی را از لحاظ شدت از صفر تا 100، درجه بندی کنید .
3-
موقعیتوقتی مثلا احساس افسردگی پیدا کردید چکار می کردید؟ یعنی به طور کلی آن زمان درباره چه چیزی فکر می کردید فقط موضوع کلی را یادداشت کنید ( به عنوان مثال "فکر می کردم که زندگی چه قدر سخت است ") آن چه را که در ذهن شما می گذشت، در ستون بعدی یادداشت کنید .
4-
افکار خود- آیندوقتی احساس افسردگی پیدا کردید، چه افکاری در ذهنتان جریان داشت؟ سعی کنید هرچه دقیق تر، کلمه به کلمه، آنها را یادداشت کنید. برخی از افکارتان ممکن است به شکل تصاویر ذهنی خود را نشان بدهند و نه کلمات.

مسائل شایع در یادداشت کردن افکار منفی
زمان بندی: کمال مطلوب آن است که افکار و احساس های خودتان را بلافاصله پس از وقوع، یادداشت کنید. اما این کار همیشه امکان پذیر نیست. مثلا عجیب خواهد بود اگر وسط مهمانی یا ملاقات با کسی، ورقه یادداشت خودتان را درآورید! در این صورت آن چه را که موجب ناراحتی تان شده است به ذهن بسپارید و یا یادداشت کوچکی روی یک تکه کاغذ بنویسید و بعد هنگام شب، وقتی برای این کار اختصاص دهید (مثلا 20 دقیقه) تا بتوانید یادداشت کتبی مناسبی، تهیه کنید. به طور کامل، به " صحنه عمل " برگردید و سعی کنید هر چه بیشتر، جزییات آن چه را که اتفاق افتاده است و نیز چگونگی احساس خودتان و افکاری را که در ذهن تان ایجاد شده بود، یادآوری کنید.
اجتناب از نوشتن افکار منفی خودتان-- مواظب بهانه هایی که شما را از توجه به افکار و هیجان های تان باز می دارند ، باشید. مثلاً ممکن است با خود بگویید: " بعداً می نویسم " یا " بهتر است اصلاً فراموش کنم " ممکن است احساس کنید که اصلاً دوست ندارید با افکارتان روبرو شوید. شاید می ترسید که بر شما مستولی شوند و یا فکر می کنید افکار احمقانه ای هستند. کاملاً طبیعی است که از افکار منفی مربوط به تجارب ناخوشایند، رویگردان شوید. اما روبرو شدن با این افکار، بهترین راه برای مبارزه با افسردگی است.

 اگر احساس می کنید که بهانه جویی می کنید، احتمالاً به این سبب است که به چیز مهمی رسیده اید. بنابراین خودتان را وادار کنید تا آن را بنویسند. پس از آن، اگر می خواهید، می توانید با استفاده از تکنیک توجه برگردانی به چیز دیگری، فکر کنید. اما در هر حال، ندیده گرفتن افکار، آنها را از ذهن شما دور نخواهد کرد.
گام دوم: پاسخ به افکار منفی
وقتی فراگرفتید که چگونه باید به افکار منفی خود وقوف پیدا کنید، گام بعدی، ارزیابی این افکار و نیز یافتن گزینه های مفید تر و واقع بینانه تر است.
چگونه باید این کار را انجام دهید؟
چهار سئوال عمده وجود دارد که در یافتن پاسخهایی به افکار منفی، کمکتان می کنند:
1-
شواهد کدامند؟ آیا واقعیتهای مربوط به موقعیت،افکار شما را تایید می کنند و یا یا آنها در تناقض قرار دارند؟
2-
چه نظرگاههای دیگری وجود دارد؟ هرتجربه ای را می توان به راههای مختلفی نگریست.چه جور دیگری می توانید اتفاقی را که افتاده است،تفسیر کنید؟سعی کنید شقوق دیگر را نیز تا جایی که می توانید،درنظر بگیرید و شواهد بر له و علیه آنها را بررسی کنید.کدام یک از شقوق بیش از سایر موارد ،احتمال دارد درست باشد؟
3-
اثر شیوه تفکر شما چیست؟ اثر آن در احساس و عمل شما چگونه است؟محاسن و معایب این نوع شیوه تفکر چیست؟آیا می توانید شقی پیدا کنید که مفیدتر باشد؟
4-
خطاهای فکری شما کدامند؟ نوعاً در چگونگی تفسیر تجارب زندگی در افکار افراد افسرده، تحریف هایی منظم، مشاهده میشود. فوراً به نتیجه می رسند. دریافتهای خود را از پدیده های اختصاصی بیش از حد تعمیم می دهند. مسئولیت چیزهایی را که تقصیر آنها نیست برعهده می گیرند و غیره. کدام یک از خطاها در تفکر شما وجود دارند؟
بعلاوه در این دستوالعمل،  20 سئوال اختصاصی دیگری وجود دارد که به شکل گروه بندی شده، تحت این چهار عنوان قرار دارند. می توانید از انها در پیدا کردن گزینه های جانشینی برای افکار منفی استفاده کنید. یادتان باشد که نمونه ها فقط امکاناتی را مطرح ساخته اند. پاسخهایی که به درد شخص شما می خورد، ممکن است کاملا متفاوت باشد. باید خودتان این کار را بکنید.

فوق العاده مهم است که تا جایی که می توانید تعداد زیادی از این افکار-شقوق مختلف- را هر روز یادداشت کنید و به آنها پاسخ دهید.

  • نوشتن آنها باعث میشود که از آنها فاصله بگیرید. در آخر کار احتمالا خواهید توانست پاسخهای آنها را در ذهن خود پیدا کنید.اما اگر از اول بخواهید این کار را انجام دهید، افکار، غالبا بر پاسخها غلبه میکنند و آنها را از ذهن دور میسازند. نوشتن پاسخ ها، آنها را قدرتمند میسازند: چرا که بشکل نوشته روی کاغذ اورده می شوند. شاید لازم باشد، پیش از انکه بتوانید به اسانی به پاسخهایی برسید، پاسخ 50یا 100مساله را روی کاغذ بنویسید. البته هر چقدر بیشتر تمرین کنید، یافتن پاسخهای موثر، اسانتر می شود.

نتیجه گیری

القصه این که مقابله با افکار خودآیند منفی و آزاد کردن ذهن نیاز به تلاش و پشتکار دارد. این مدل درمان و تمرین و تکالیفی که در بالا عرض شد باید به خوبی و دقیق اجرا شود و البته نیاز دارد برای آن وقت بگذارید. اگر فکر میکنید به تنهایی نمیتوانید ان را عملی کنید با یک نفر دیگر م کنید. کسی که بتواند شما را راهنمایی و یا انگیزه بدهد.

افکار منفی راه و یا روشی و یا زمان مشخصی برای ورود و خروج ندارند. پس باید با استفاده از قلم و کاغذ و دقت و وقت گذاشتن انها را شناسایی کنید و نسبت به انها آگاهی پیدا کنید و سپس کنترل خود را بالا ببرید. البته در اوائل کار سرعت و پیشرفتان کم است ولی کمکم سرعتان بیشتر میشود. پس از امروز اقدام کنید و افسردگی و آرامش را وارد زندگی کنید و یکی ار بدترین اختلالات که همان اضطراب است را از خود دور کنید. لابلای این تمرین و مدل درمان ورزش یادتان نرود. حتما سعی کنید که اگر درگیر افکار خودایندمنفی هستید از یک روانشناس کمک بگیرید.

 

احمداداوی

رواننشاس بالینی

بهار 1399


همسرتان را کنترل نکنید!

مساله ارتباط با همسر و داشتن یک زندگی آرام امروزه یکی از مباحث پر تنش و پر چالش برای علم روانشناسی است. زن و مرد همیشه تلاش میکنند از بهترین زندگی برخوردار شوند. و اما.

اگر نامزد و یا همسر خود را مکررا بصورت محسوس و نامحسوس کنترل می‌کنید و مدام سوالاتی چون: کجا بودی؟ کجارفتی؟ کی کارت تموم میشه؟ کی پیشته؟ چرا اینو پوشیدی؟ چرا خندیدی؟ و. از او می‌پرسید، یادتان باشد شما دارید با دستان خودتان به روابط احساسی و عاطفی زندگیان آسیب های جدی وارد میکنید و رابطه شویی را سرد و سردتر میکنید.

بدترین چیزی که هر انسانی را از برقراری یک رابطه فراری می‌دهد این است که فکر کند کسی آزادیش را محدود می‌کند و مجبور است پیوسته در یک دادگاه ناعادلانه بی گناهیش را اثبات کند. هر زن یا مردی قبل از این که همسر شما باشد یک انسان است و دارای حقوق و حریم هایی است.دارای اهداف و غروری است. دارای شخصیت و تفکراتی است که همه ی اینها باید مورد احترام قرار گیرند.

نکته: البته این مساله را نیز باید اضافه کنم که هر دختر و پسری بعد از ازدواج باید سبک فکری و شخصیتی خودش را با شرایط جدید هماهنگ کند و اون سبک زندگی که در زمان مجردی داشت را باید بازنگری کند. یعنی درسته که میگم هر انسانی دارای حریم و تفکرات خاص خود است ولی باید وقتی ازدواج کرد انعطاف داشته باشد و تلاش کند به اتفاق همسرش به سمت یک زندگی آرام و هماهنگ با آهنگ احترام و محبت و صداقت حرکت کند.

علاقه به حفظ زندگی و آنچه مالک آن هستیم رفتاری کاملا طبیعی است، ولی یادمان باشد بسیاری از رفتارهای طبیعی اگر کنترل نشوند منجر به آسیب می‌شوند و بی شک یکی از اصول داشتن رابطه صمیمانه بین زوجین، اعتماد و شفافیت است. اعتماد برای افزایش ارزش همدیگر. چرا که این احتارم و اعتماد زندگی و روابط را گرم و گرمتر میکند.

در اینجا میخواهم از شما بپرسم شفافیت در یک رابطه به چه معناست؟

 آیا کنترل و چک کردن همسر نشانه شفافیت و اعتماد است یا اضطراب و عدم امنیت؟  آنچه روشن است این است که کسی که مدام همسرش را کنترل می‌کند دچار اضطراب و عدم امنیت است. یعنی بر عکس دلیل و بهانه ایی که خیلی از ن و مردان برای گیردادن و بدبینیهای خود می آورند و میگویند از علاقه و محبت زیاد است- این گیردادن ها هیچ ربطی به علاقه ندارد. چرا که شیر مایه هر محبت و علاقه ایی در قدم اول احترام و اعتماد است. اعتماد به شخصیت و انتخابها و پذیرش شخصیت همسرت همانطوری که هست.

-یعنی هیچ زن و مردی حق ندارد همسرش را با انواع ترفندها تحت فشار قرار دهد تا او را مناسب سلیقه خودش تغییر دهد. چرا که دیگر ان زن یا مرد خودش نیست و میشود چیزی که تو دوست داری و نه ان فردی که مورد رضایت خودش است.

زوجینی که در چنین موقعیتی هستند روابطشان روی یک زمین لرزان است و به هیچ عنوان در چنین شرایطی شفافیت و اعتماد وجود ندارد، حال اینکه اگر این سوء ظن و کنترلگری به یک اتفاق هر روزه تبدیل شود فرد مدام احساس ناامنی می‌کند و بدترین چیزها را در مورد همسرش تجسم می‌کند. حتی یک اتفاق ساده می تواند شعله‌های سوء ظن و بدگمانی را روشن کرده و محیط زندگی را به میدان جنگ تبدیل کند.

مثلا چک کردن موبایل و پیامکها و تماسها یکی از بدترین رفتارهایی است که بشدت به روابط شویی اسیب میزند. یعنی باعث بی اعتمادی بدبینی میشود. رابطه را سرد میکند و کمکم دروغ وارد زندگی میشود و باقی داستان

البته گاهی اوقات سوء ظن درست است، اما آنچه مسلم است این عدم اعتماد و کنترلگری منجر به شکاف و آسیب در رابطه زوجین می شود. مکررا تاکید میکنم اگر سوءظن درست باشد کنترلگری به هیچ عنوان مانع از انجام آن عمل نمی‌شود و در صورتی که سوء ظن نادرست باشد ممکن است همسر فرد شک کننده، حالت تدافعی گرفته و حتی ممکن است وسوسه شود که واقعا خیانت کند.

یک واقعیت مهم این است که هرچقدر همسر خود را بیشتر کنترل کنید بیشتر از او فاصله می‌گیرید. کم کم سردتر میشود و از شما دور میشود. شما هر چقدر همسرت را بیشتر تحت فشار قرار دهید بیشتر از شما دور میشود. این دوری گاها تا جایی میرود که حتی رابطه جنسی شویی را هم تحت تاثیر قرار میدهد. سردی در رابطه، زودانزالی، استرس و اضطراب و خیلی مشکل دیگر که رابطه جنسی را بشدت بی کیفیت و سرد و در یک کلام بی لذت میکند.

توصیه ها:

  • به جای کنترلگری و چک کردن همسرتان، با صداقت و به دور از تمام هیجانات در یک شرایط مناسب از همسرتان جواب تمام مشغله‌های ذهنتان را بپرسید
  • با صبوری به خودتان و فرد مقابلتان فرصت گفتمان در شرایط آرامی را فراهم کنید.
  •  مهمترین پیامد کنترلگری این است که زندگی را به کام خود و عزیزترین فرد زندگیمان تلخ میکنید. پس از همین امروز کنترلگری را کنار بگذارید. هیچ زن یا مردی با این مدل رفتارها همسر خوب نشده است. بلکه برعکس یک ادم افسرده و دلمرده میشود چون دیگر نه احساس آرامش میکند و نه امنیت.
  • اگر حس میکنید ذهنتان درگیر شده با یکسری افکار مزاحم. سعی کنید خیلی منطقی و با جمله بندی صحیح آن را با همسرت مطرح کنید و اگر فکرتان خیلی بدبینانه است قبلش از یک روانشناس یا مشاور کمک بگیرید. چرا که متخصص میتواند به شما راهکارهای عملی خیلی خوبی ارائه دهد و از خیلی از اتفاقات بدی که ممکن است فکر منفی شما در زندگی ایجاد کند جلوگیری کند.
  • میگویند خودتان را جای دیگران قرار دهید و سپس فکر کنید اگر خودتان جای او بودی واکنش شما به اون بدبینی یا تحت فشارقراردادنها چه خواهد بود. هیچ کسی از کنترلگری خوشش نمی آید به هر دلیل و بهانه و توجیحی.
  • در عوض در یک فضای اعتمادگونه و ایمن سعی کنید یادبگیرید با گفتگو و کلام مشکلات را حل کنید.
  • یادبگیرید مبنای کار بر اعتماد باشد.
  • هیچ وقت پیش قضاوت نکنید. بدترین رفتار همین قضاوت کردن بدون دلیل است.
  • همسرت نیاز به توجه و محبت و امنیت دارد. وقتی همسرت در کنار شما احساس امنیت کند تتمام قد در کنارتان می ایستد و با بیشتر انتخابها و تصمیمات شما هماهنگ است. ولی اگر بدبینی و کنترلگری شما وقت و بی وقت در زندگی باشد ساختار زندگیتان را به سمت بی اعتمادی بحث و دعوا و دروغ و کلی مشکل دیگر میبرید.

نتیجه گیری

زندگی مشترک نیاز دارد به اعتماد دوطرف. به احترام کامل. به پذیرش مسئولیت. یعنی هم زن و هم مرد باید مسئولیت خود را بپذیرند و وظیفه نگی و مردانگی خود را بدرستی انجام دهند.

این نکته نیز مهم است که بگویم همسرت را همانطوری که هست دوست داشته باشید و بپذیرید و  و اگر هم با رفتار یا اخلاقی از او مشکل یا گلایه دارید در یک فضای آرام و بدور از چشم بچه ها مطرح کنید. هدفتان هم محکوم کردن همسر نباشد. یعنی از قبل هدفتان شکست همسر نباشد. هدفتان پیروزی در گفتگو نباشد. هدفتان کنترل و شکست دادن نباشد.

در عوض هدف کلی بالا بردن کیفیت زندگی باشد. زندگی بدور از بدبینی ها و پیش قضاوتها.

زندگی بدور از کنترل کردنها

زندگی بر پایه اعتماد و محبت

زندگی مملو از رفاقت و گفتگوی منطقی و دوستانه

زندگی بر اساس این که من (زن یا مرد) در این زندگی سهم دارم مسئول هستم و باید همه طوره کنار همسرم باشم و همیشه و همه طور باید وظایف نگی یا مردانه خودم را بر عهده بگیرم و تا آخر پای زندگیم بمانم.

 

احمداداوی

رواننشاس بالینی

بهار 1399

 

 


افکار خود-آیند منفی Negative automatic thoughts

احمداداوی/ روانشناس بالینی

افراد افسرده نوعا به شیوه ای سوگیرانه و منفی می اندیشند. نسبت به خود (به هیچ دردی نمیخورم)،به جهان(زندگی برایم معنایی ندارد) و به آینده (همیشه این جور خواهم بود)،نگرشی منفی دارند.

علم روانشناسی دید متفاوتی به این مدل افکار خسته کننده و منزجر دارد.

مدل شناختی افسردگی
مدل ذهنی ما آدمها نهایتا یک طرحواره ایجاد میکند که باعث میشود ما دنیا را از دریچه این طرحواره ببینیم.

 توانایی پیش بینی تجربه های فردی و معنی بخشیدن به آنها امری سودمند و در واقع ضروری برای کارکرد بهنجار است. اما برخی از فرضها انعطاف ناپذیر، افراطی و مقاوم در برابر تغییرند و در نتیجه ناکارآمد  dysfunctional  هستند. این فرضها به مسائلی مربوط می شوند درباره این که مثلا مردم برای پیدا کردن احساس خوشبختی چه کار باید بکنند ( مانند این فرض که اگر کسی افکار خوبی درباره من نداشته باشد ، من نمی توانم احساس خوشبختی بکنم) و اینکه برای به وجود آوردن احساس ارزشمندی در خویشتن ، چه کار بکنند و چگونه باید باشند
وقتی فرضهای ناکارآمد فعال شدند، افکار خود-آیند منفی را بر می انگیزنداز این نظر به این افکار " منفی " می گوییم چون با هیجان های ناخوشایند مربوط هستند و از این نظر به آنها خودآیند می گوییم چون خود به خود به ذهن افراد می آیند و برخاسته از هیچ گونه فرایند استدلال آگاهانه ای نیستند و وقت و بی وقت روح و روان فرد را آزار میدهند و کنترلی بر آنها ندارند.
      این افکار ممکن است تفسیرهایی از تجارب جاری باشند یا پیش بینی هایی درباره رویدادهای آینده و یادآوری چیزهایی که در گذشته اتفاق افتاده اند. 
این افکار به نوبه خود سایر نشانه های افسردگی را پدید می آورند : مانند نشانه های رفتاری ( کاهش در سطوح فعالیت، کناره گیری) نشانه های انگیزشی (بی علاقگی ، رخوت) نشانه های هیجانی (اضطراب ، احساس گناه) نشانه های شناختی ( اشکال در تمرکز ،عدم قدرت در تصمیم گیری) و نشانه های جسمی (بی اشتهایی و بی خوابی.

با پیشرفت افسردگی،افکار خود-آیند منفی هر چه بیشتر زیاد و شدید می گردند و افکار منطقی تر هرچه بیشتر ناپدید می شوند. خود این فرایند به گسترش فزاینده دامنه خلق افسرده منجر می شود و بدین ترتیب دور باطلی شکل می گیرداز سویی فرد هر قدر افسرده تر می شود ، بیشتر افکار افسردگی زا پیدا می کند و بیشتر به آن افکار اعتقاد پیدا می نماید و از سوی دیگر ، هرقدر این افکار افسردگی زا بیشتر به ذهن فرد می آید و در او اعتقاد بیشتری نسبت به آنها به وجود می آورد ، آن فرد افسرده تر می شود.

راهبردهای شناختی - رفتاری
در اکثر جلسه های درمانی و تکالیف خانگیما به بیمار یاد میدهیم تا بتوانند افکار خود-آیند منفی خود را شناسایی کنند و آنها را مورد سئوال و آزمون قرار دهند. این مهارتها هسته اصلی شناخت درمانی را تشکیل می دهند و از آنها در تسکین نشانه های افسردگی و بعدها در برخورد با مسائل زندگی استفاده می شود.
ماهیت افکار خود-آیند منفی
از نظر روانشناسی، محتوای تفکر افسرده ساز بر حسب "مثلث شناختی" طبقه بندی شده است. این مثلث شامل نگرش مخدوش و منفی نسبت به موارد زیر می شود :
1-
خویشتن ( به هیچ دردی نمی خورم)
2- تجارب فعلی ( هیچ یک از کارهایی که می کنم درست از آب در نمی آیند)
3- آینده (هیچ وقت حالم بهتر نخواهد شد).

افکار خود-آیند افسرده ساز مشخصاتی دارند که در چگونگی اجرای درمان و ارتباط بین درمانگر و بیمار ، اثر می گذارنداین افکار :

  • - جنبه عادی پیدا می کنند و بنابراین تشخیص شان ممکن است دشوار باشد
  • خود-آیند و غیرارادی هستند و بنابراین کنترل آنها مشکل است .
  • توجیه پذیر به نظر می رسند : مخصوصا موقعی که هیجانهای همراه شدید باشند و بنابراین مبارزه با آنها دشوارتر است و بالاخره در پاسخ به طیف وسیعی از محرک ها و از آن جمله به خود درمان ، برانگیخته می شوند.

بدین ترتیب ، طرح مساله ی ختم درمان ، ممکن است به عنوان طرد از خویشتن rejection  تفسیر شود ( می خواهد از شر من راحت شود) و بیمار ممکن است از انجام تکالیف هفتگی طفره برود، چون پیشاپیش همه چیز را محکوم به شکست می داند (نخواهم توانست آن را درست انجام دهم). افکار خود-آیند منفی که مانع شرکت فعال بیمار در درمان و کندی پیشرفت کار می شوند، غالبا مشابه افکاری هستند که مانع بهبود به معنای کلی تر می شوند. این افکار باید تشخیص داده شوند و مورد آزمون قرار گیرند، مانند هر نوع افکار خود-آیند منفی دیگر .

افکار خود-آیند منفی برخاسته از خطاهای پردازشی است .این خطاها باعث می شوند که دریافت ها و برداشت های تجربه مخدوش گردند. خطاها عبارتند از :

  • تعمیم بیش از حد : یعنی قضاوت فراگیر براساس موارد اندک.
  • انتزاع انتخابی : یعنی توجه صرف بر جنبه های منفی تجارب.
  • استدلال به شیوه همه یا هیچ : یعنی تفکر در یکی از قطب های افراطی
  • شخصی سازی : پذیرفتن مسئولیت درباره چیزهایی که ارتباط زیادی با فرد ندارند و یا اصلا ارتباطی با فرد ندارند .
  • استنباط اختیاری: یعنی رسیدن به نتایجی براساس ملاک های ناکافی.

افکار خود-آیند منفی، به طیف کاملی از نشانه شناسی افسردگی مربوط می شوند .نشانه های رفتاری و انگیزشی با انتظار نتیجه منفی در ارتباطند (مانند "نمی توانم آن کار را انجام دهم).تشخیص افکار خود-آیند منفی بیماران معمولا ابتدا با کمک درمانگر به تشخیص افکار خود-آیند منفی می پردازند و بعد از طریق تکالیف خانگی مربوط به خود-بازنگری مهارتهای لازم در خود رشد می دهند. می توان بطور معمول از برگه یادداشت افکار ناکارآمد استفاده کرد.
عناوین ستونهای برگه، ترتیب کار را نشان می دهد.به بیمار یاد داده می شود :
1-
هیجانهای ناخوشایند را تشخیص دهد
2- موقعیتی را که این هیجانها در آن اتفاق می افتند تشخیص دهد
3- افکار خود-آیند مربوط به آن هیجانها را تشخیص دهد.


مسائل شایع در تشخیص افکار خود-آیند منفی

  • -بیماران از یادداشت کردن افکار خود اجتناب می کنند.
  • - هیچ نوع افکار خود-آیند منفی تشخیص داده نمی شود .
  • -اگر هیچ نوع فکر منفی در موقعیت آزارنده خاصی تشخیص داده نشود ، بهتر است سئوال شود : " معنی و مفهوم آن موقعیت از نظر شما چه بود ؟ و چه ارتباطی با شما/موقعیت شما/ آینده شما داشت ؟
  • - افکار اصلی افسردگی زا ارائه نمی شود.
  • - بیشتر درباره توجیه سوال می شود تا افکار

افکار منفی از این قبیل چند مشخصه دارند:

1-خودآیند هستند - بی مقدمه و بدون دخالت شما وارد ذهن تان می شوند،
2-تحریف شده هستند- موافق با واقعیت ها نیستند،
3-ناسودمند هستند- افسرده تان می کنند.تغییر را مشکل می کنند و از دنبال کردن هدف بازتان می دارند،
4-ظاهرا توجیه پذیرند- آنها را بعنوان واقعیت می پذیرید و به ذهنتان نمی رسد که در مورد درستی شان شک کنید
5-غیرارادی اند - شما آنها را انتخاب نکرده اید و تغییر دادنشان بسیار سخت می تواند باشد.

افکاری از این قبیل ممکن است در دور باطلی گرفتارتان سازند. هرقدر افسرده تر شوید، افکار منفی تان بیشتر و اعتقادتان به آنها بیشتر میشود. هرقدر افکار منفی تان بیشتر شود، و هرقدر اعتقادتان به آنها بیشتر شود، افسرده تر خواهید شد.

هدف اصلی درمان شناخت درمانی،کمک به فروپاشی ،در این دور باطل است (یعنی فراگیری این که بتوانید هنگام تفکر منفی، شیوه مثبت تر و واقع بینانه تری را در نگرش به تجارب خود تشخیص دهید و آنها را در عمل بیازمایید. یعنی بتوانید آنها را شناسایی کنید. در ابتدا شاید پیدا کردن این افکار و پاسخ به آنها، کار آسانی نباشد. پاسخ به افکار منفی مانند هر مهارت دیگری است. برای آن که بتوانید به راحتی این کار را انجام دهید، باید وقت بگذراید و مرتب تمرین کنید. بنابراین اگر برای شروع کار، مشکلاتی پیدا کنید، دلسرد نشوید. در طی جلسات، شما و درمانگرتان به یاری هم این افکار را تشخیص خواهید داد و به آنها پاسخ خواهید داد و تکالیف خانگی، فرصت زیادی فراهم خواهد آورد تا بتوانید به تنهایی به تمرین بپردازید  .هرقدر بیشتر تمرین کنید، پاسخ دادن به این افکار، طبیعی تر خواهد نمود. 

گام های لازم برای درمان افکار منفی در زیر توضیح داده می شوند :
گام اول: وقوف بر افکار منفی
نخستین گام در غلبه بر تفکر منفی، وقوف بر افکار خودتان و اثر آنها در شماست.
افکار منفی موجب ناراحتی شما میشوند شما را مضطرب، غمگین، افسرده، ناامید، معذب و خشمگین می کنند. به جای اینکه در سیطره این احساسها قرار بگیرید، می توانید از آنها به عنوان نشانه ای برای عمل، استفاده کنید. وقتی خلق تان به سمت منفی می گراید، ببینید که در ذهنتان چه می گذرد. در طی چند روز حساسیت بیشتری به تغییر در احساسهای خود و افکاری که آنها را بر می انگیزند، پیدا خواهید کرد. چه بسا متوجه شوید که همان افکار، مرتب به ذهنتان می آیند.

  • چطور باید این کار را انجام دهید؟

بهترین را برای پیدا کردن وقوف بر افکار منفی، یادداشت آنها به محض خطور به ذهن است. می توانید در برگه گزارش افکار ناکارآمد(Dysfunctional Thought Record) این کار را انجام دهید.
*
چیزهایی که در این برگه باید نوشته شوند،عبارتند از :
1-
تاریخ
2-هیجان هایی که احساس می کنید.هر هیجانی را از لحاظ شدت از صفر تا 100، درجه بندی کنید .
3-
موقعیتوقتی مثلا احساس افسردگی پیدا کردید چکار می کردید؟یعنی به طور کلی آن زمان درباره چه چیزی فکر می کردید فقط موضوع کلی را یادداشت کنید ( به عنوان مثال "فکر می کردم که زندگی چه قدر سخت است ") آن چه را که در ذهن شما می گذشت ، در ستون بعدی یادداشت کنید .
4-
افکار خود- آیندوقتی احساس افسردگی پیدا کردید،چه افکاری در ذهنتان جریان داشت؟ سعی کنید هرچه دقیق تر، کلکه به کلمه ، آنها را یادداشت کنید. برخی از افکارتان ممکن است به شکل تصاویر ذهنی خود را نشان بدهند و نه کلمات.

  • مسائل شایع در یادداشت کردن افکار منفی

زمان بندی: کمال مطلوب آن است که افکار و احساس های خودتان را بلافاصله پس از وقوع، یادداشت کنید. اما این کار همیشه امکان پذیر نیست. مثلا عجیب خواهد بود اگر وسط مهمانی یا ملاقات با کسی، ورقه یادداشت خودتان را درآورید! در این صورت فقط آن چه را که موجب ناراحتی تان شده است به ذهن بسپارید و یا یادداشت کوچکی روی یک تکه کاغذ بنویسید و بعد هنگام شب، وقتی برای این کار اختصاص دهید (مثلا 20 دقیقه) تا بتوانید یادداشت کتبی مناسبی، تهیه کنید. به طور کامل، به " صحنه عمل " برگردید و سعی کنید هر چه بیشتر، جزییات آن چه را که اتفاق افتاده است و نیز چگونگی احساس خودتان و افکاری را که در ذهن تان ایجاد شده بود، یادآوری کنید.
اجتناب از نوشتن افکار منفی خودتان-- مواظب بهانه هایی که شما را از توجه به افکار و هیجان های تان باز می دارند، باشید. مثلاً ممکن است با خود بگویید : " بعداً می نویسم " یا " بهتر است اصلاً فراموش کنم " ممکن است احساس کنید که اصلاً دوست ندارید با افکارتان روبرو شوید. شاید می ترسید که بر شما مستولی شوند و یا فکر می کنید افکار احمقانه ای هستند. کاملاً طبیعی است که از افکار منفی مربوط به تجارب ناخوشایند، رویگردان شوید. اما روبرو شدن با این افکار، بهترین راه برای مبارزه با افسردگی است.www.migna.ir

نکته: اگر احساس می کنید که بهانه جویی می کنید، احتمالاً به این سبب است که به چیز مهمی رسیده اید. بنابراین خودتان را وادار کنید تا آن را بنویسند. پس از آن، اگر می خواهید، می توانید با استفاده از تکنیک توجه برگردانی به چیز دیگری، فکر کنید. اما در هر حال، ندیده گرفتن افکار، آنها را از ذهن شما دور نخواهد کرد.

گام دوم: پاسخ به افکار منفی
وقتی یاد گرفتید که چگونه باید به افکار منفی خود وقوف پیدا کنید، گام بعدی، ارزیابی این افکار و نیز یافتن گزینه های مفید تر و واقع بینانه تر است.

  • چگونه باید این کار را انجام دهید؟

چهار سئوال عمده وجود دارد که در یافتن پاسخهایی به افکار منفی، کمکتان می کنند:
1-
شواهد کدامند؟ آیا واقعیتهای مربوط به موقعیت(شرایطی که در آن قرار داشته ایید و افکار منفی سراغتان آمده است)، افکار شما را تایید می کنند و یا یا آنها در تناقض قرار دارند؟

2-چه نظرگاههای دیگری وجود دارد؟ هر تجربه ای را می توان به راههای مختلفی نگریست. چه جور دیگری می توانید اتفاقی را که افتاده است، تفسیر کنید؟ سعی کنید نگرشها و احتمالات دیگر را نیز تا جایی که می توانید، در نظر بگیرید و شواهد بر له و علیه آنها را بررسی کنید. کدام یک از احتمالات بیش از سایر موارد ممکن است درست باشد؟

3-اثر شیوه تفکر شما چیست؟ اثر آن در احساس و عمل شما چگونه است؟ محاسن و معایب این نوع شیوه تفکر چیست؟ آیا می توانید مدل تفکر دیگری پیدا کنید که مفیدتر باشد؟

4-خطاهای فکری شما کدامند؟ نوعاً در چگونگی تفسیر تجارب زندگی در افکار افراد افسرده، تحریف هایی منظم، مشاهده میشود. مثلا فوراً به نتیجه می رسند. دریافتهای خود را از پدیده های اختصاصی بیش از حد تعمیم می دهند. مسئولیت چیزهایی را که تقصیر آنها نیست برعهده می گیرند و غیره. کدام یک از خطاها در تفکر شما وجود دارند؟

بعلاوه در این دستوالعمل،  20 سئوال اختصاصی دیگری وجود دارد که به شکل گروه بندی شده، تحت این چهار عنوان قرار دارند. می توانید از انها در پیدا کردن گزینه های جانشینی برای افکار منفی استفاده کنید. یادتان باشد که نمونه ها فقط امکاناتی را مطرح ساخته اند. پاسخهایی که به درد شخص شما می خورد، ممکن است کاملا متفاوت باشد. باید خودتان این کار را بکنید.

فوق العاده مهم است که تا جایی که می توانید تعداد زیادی از این افکار-شقوق مختلف- را هر روز یادداشت کنید و به آنها پاسخ دهید. نوشتن آنها باعث میشود که از آنها فاصله بگیرید.

در آخر کار احتمالا خواهید توانست پاسخهای آنها را در ذهن خود پیدا کنید. اما اگر از اول بخواهید این کار را انجام دهید، افکار، غالبا بر پاسخها غلبه میکنند و آنها را از ذهن دور میسازند. نوشتن پاسخ ها، آنها را قدرتمند میسازند: چرا که بشکل نوشته روی کاغذ اورده می شوند. شاید لازم باشد، پیش از انکه بتوانید به اسانی به پاسخهایی برسید، پاسخ 50یا 100مساله را روی کاغذ بنویسید. البته هر چقدر بیشتر تمرین کنید، یافتن پاسخهای موثر، آسانتر می شود.

نتیجه گیری:

رفع افکار منفی کار ساده و البته سختی است. یعنی شما باید واقعا بخواهید که با انها مقابله کنید و نصف سختی کار ما روانشناسان با همین قسمت درمان است. یعنی ایجاد انگیزه درمان. یعنی این که بیمار را با این واقعیت روبرو کنیم که او میتواند افکار منفی و ازار دهنده اش را رفع کند ولی به شرطی که قلبا بخواهد و با روانشناسش همکاری کند.

البته این مساله را هم اضافه کنم درمانگر و یا روانشناس نقش خیلی مهمی در این راه دارد. چرا که بیشتر افراد از انگیزه درمان کمی برخوردار هستند و این مساله وظیفه روانشناس ومشاور است که بیمار را حول دهد به سمتی که بتواند کمک تکالیف خانگی را بخوبی و به طور صحیح انجام دهد و هفته به هفته نگرش بیمار یا مراجع را با افکار منفی آشنا کند و بتواند افکار مثبت جدیدی را برای جایگزینی با افکار منفی مراجع مشخص کند. بشرطی که با بیمار به توافق برسد. یعنی افکار مثبت جدید باید به تایید شخص برسند تا با جون و دل برای رسیدن به آنها تلاش کند. یعنی به هیچ وجه حق نداریم فکر یا نگرشی را به مراجع خودمان تحمیل کنیم.

در پایان از تمام خوانندگان عزیز خواهش میکنم که این مطلب را قبل از عمل کردن به خوبی مطالعه کنند. چرا که اگر خوب ان را فرا نگیرند مراحل مبارزه با افکار منفی را به درستی انجام نخواهند داد و بدون شک روند پیشرفت هم کند خواهدد  بود. اگر حس میکنید خودتان نمیتواند به تنهایی این کار را انجام دهید از یک روانشناس خوب کمک بگیرید.

مشکلات و مسایل روحی روانی شاید عاجز کننده هستند پس برای رفع آنها قدم جدی بردارید و اجازه ندهید ناامیدی یا بی انگیزگی به تمام قسمتهای زندگی شما نفوذ کند. برای این کار باید مهارت خودمراقبتی خوبی داشته باشید.

با آرزوی موفقیت و شادکامی به مناسبت فرارسیدن سال 1399

عیدتان مبارکheart

 

احمداداوی
روانشناس بالینی

 


اوتیسم

اوتیسم نوعی اختلال رشدی محسوب می شود که با رفتارهای ارتباطی و کلامی غیرطبیعی بروز می‌کند، علائم این بیماری تا پیش از سه‌ سالگی بروز می‌کند اما علت اصلی آن ناشناخته ‌است، اوتیسم در پسران شایع‌تر از دختران بوده و ضعف در برخورد اجتماعی، رفتاری، ارتباطی و تکرارپذیر بودن این برخوردها از شاخص‌ترین مشکلات مبتلایان به آن است.

 اوتیسم یا درخودماندگی» نوعی ناتوانی ذهنی است، فرد مبتلا به اوتیسم در خیال پردازی، تعاملات اجتماعی و برقراری ارتباط با محیط اطراف خود مشکل دارد و مواردی مانند حساسیت‌، دلبستگی‌های غیر معمول، حرکات تکراری، خودآزاری و پرخاشگری در این کودکان دیده می‌شود. این اختلال در بین کودکان رایج  است و تشخیص آن در بدو تولد ممکن نیست و هزینه‌هایی سنگین بر خانواده‌ها تحمیل می‌کند.

اختلال اوتیسم چیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟

اختلال اوتیسم در سه سال اول زندگی بروز می‌کند، شاخصه اصلی اوتیسم نقص در ارتباط و تعاملات اجتماعی و بروز رفتارهای کلیشه‌ای و خزانه رفتاری و حرکتی است. این اختلال متغیر و با طیف شدید تا خفیف متغیر است و بر درک افراد از دنیا و تعاملاتشان با دیگران اثر می‌گذارد. اوتیسم اختلالی مادام العمر است.

افراد مبتلا به اوتیسم با مشکلاتی مانند کم توانی ذهنی، اختلال یکپارچگی حسی، اختلال بیش‌فعالی و نقص توجه، صرع و مشکلات گوارشی مواجهه و از این رو نیازمند سطوح حمایتی مختلف هستند.

علل ابتلا به اختلال اوتیسم

پژوهشگران تاکنون نتوانسته‌اند به طور دقیق علت بروز اختلال طیف اوتیسم را کشف کنند اما معتقد هستند احتمالاً چندین ژن، ترکیب با عوامل محیطی، در ایجاد اختلال اوتیسم دخیل است. در برخی مطالعات، نابهنجاری‌های چندین ناحیه مغزی شامل مخچه، آمیگدال )بادامه) و هیپوکامپ به عنوان علت این اختلال شناسایی شده است؛ این یافته‌ها قابل توجه و مهم هستند و نیاز به مطالعات بیشتر دارند.

علائم اوتیسم؟

 اوایل والدین کودک مبتلا به اوتیسم متوجه می‌شوند که کودکشان نمی‌تواند صحبت کند و مانند سایر کودکان هم سن خود رفتار کند اما ممکن است کودک مبتلا به اوتیسم مانند سایر کودکان و در سن آنها شروع به صحبت کند و در ادامه مهارت‌های کلامی خود را از دست دهد.

علائم و نشانه‌های اوتیسم بیشتر قبل از سن ۳ سالگی خود را نشان می‌دهد ؛ تاخیر در یادگیری صحبت کردن یا صحبت نکردن و مشکل شنوایی شایع ترین علائم اولیه هستند.کودکان مبتلا به اوتیسم در تولید اصوات گفتاری، پیشرفت زبانی و ارتباط غیرکلامی با مشکلاتی روبرو هستند. از این رو ارتباطات اجتماعی برای این کودکان چالش برانگیز است. کودکان مبتلا به اوتیسم یا اصلاً حرف نمی‌زنند یا در ساخت جملات مشکل دارند.

انواع رفتارها، علایق و بازی‌های تکراری مثل تاب خوردن مداوم، علاقه غیرطبیعی به بعضی از اشیاء و ناراحت شدن در صورت تغییر برنامه روتین زندگی، ناتوانی در گفتن اسم، برقراری ارتباط چشمی، اجتناب از نوازش شدن و بغل شدن و یا کمک نخواستن، ناتوانی در شروع مکالمه و صحبت با دیگران و یا عدم توانایی در حفظ مکالمات از علائم اوتیسم است. از دیگر علائم اوتیسم می‌توان به حساس بودن به نور، صدا و یا لمس شدن و در عین حال بی توجهی به درد، عادات غذایی عجیب، همچون خوردن تعداد کمی از انواع غذا و یا خوردن مواد غیرخوراکی همچون گچ یا خاک، خودزنی مثلا کوبیدن سر به زمین یا دیوار اشاره کرد.

علائم اوتیسم در چه سنی دیده می‌شود؟

علائم اوتیسم از زیر سه سال خود را نشان می دهند و نخستین علائم آن را حتی از مدت‌ها قبل یعنی زمانی که کودک نوزادی شیرخوار است نیز می‌توان تا حدودی مشاهده کرد زیرا این کودکان بر خلاف سایر بچه‌ها هنگام شیر خوردن به چشمان و صورت مادرشان نگاه نمیکنند و به عبارتی تمایلی به برقراری تماس چشمی ندارند، با این حال ویژگی های بارز این اختلال تا سه سالگی مشهود نخواهد بود.

اوتیسم سه گروه علامت دارد؛

  • مبتلایان به اوتیسم در تعاملات خود دچار مشکل می‌شوند
  • در برقراری ارتباط کلامی خوب و مناسب با دیگران ناتوان هستند
  • رفتارهای کلیشه‌ای در آنها دیده می‌شود.

کودکان مبتلا به اوتیسم برخلاف سایر کودکان در مرحلۀ پیش زبانی چیزهای جالب را با انگشت اشاره خود نشان نداده و به جلب توجه دیگران اهمیتی نمی‌دهند. این کودکان رفتارها و روابط هیجانی بین افراد را به خوبی درک نمی‌کنند؛ به‌طور مثال بی‌علت می‌خندند و بدون اینکه با موضوع خنده‌داری روبه‌رو شده باشند، هیجان‌زدگی خود را به شکل خاصی بروز می‌دهند، هنگام خوشحالی حرکتی شبیه بال زدن نشان می‌دهند، بالا و پایین می‌پرند و یا می‌لرزند؛ مبتلایان به اختلال اوتیسم شاید مقاوم، ناسازگار یا بیش از حد فعال باشند، همچنین تحریک پذیری یا پرخاشگری از خود بروز دهند.

تشخیص اختلال اوتیسم

متاسفانه چون هنوز علت اصلی این بیماری ناشناس است، راه‌های پیشگیری از آن نیز به طور قطعی قابل تشخیص نیست، در سراسر دنیا هیچ درمان قطعی دارویی برای آن وجود ندارد و داروهای مورد استفاده نیز تنها برای کاهش علائم اختلال اوتیسم کاربرد دارد. یعنی راهبرد مشخصی برای پیشگیری از ابتلای کودکان به این اختلال وجود ندارد و متاسفانه بیماری دائمی است و با دوا درمان خوب نمیشود. چرا که ساختار مغزی در این بیماری آسیب دیده است.

اوتیسم درمان‌پذیر است؟

متاسفانه هیچ دارویی برای درمان اختلال طیف اوتیسم وجود ندارد، البته برخی از داروها برای درمان این بیماری تجویز می‌شود اما فقط نشانه‌های جانبی این اختلال را کاهش می‌دهند و نمی‌توان آن را به طور کامل درمان کرد؛ می­‌توان گفت هرگونه اقدامی که منجر به بهبودی و یا حتی پیشگیری از وخامت علائم و نشانه‌های کودک شود، به‌ نوعی درمان به‌ حساب می‌آید و باید حتما پیگیر درمانهای موجود شد و به هیچ وجه چنین کودکانی را نباید به حال خود رها کرد.
لازم به یادآوری است این کودکان نیازمند آموزش‌های لازم در زمینه­‌های رفتاردرمانی، گفتاردرمانی، کاردرمانی، آموزش مهارت­‌های اجتماعی و آموزش و مشاوره با والدین و غیره هستند و در صورتی که خانواده ها توان هزینه کردن و مراجعه به مراکز تخصصی به اوتیسم را داشته باشند تا حدود زیادی از پیشرفت و آسیب زایی آن جلوگیری میشود و کودک ارتباط خیلی بهتری با دنیای پیرامون خود برقرار خواهد کرد.

روز ۲ آوریل (۱۳ فروردین) روز جهانی آگاهی از اوتیسم» نامگذاری شده است.

احمداداوی

روانشناس بالینی


 

خود- مراقبتی

احمداداوی/روانشناس بالینی

   خود- مراقبتی عبارت است از مراقبت فرد از خویش در جهت سلامتی؛ از مسواک زدن دندان‌ها گرفته تا خوردن دارو به هنگام ابتلا به سرماخوردگی و یا انجام حرکات ورزشی در خانه و هر گونه رفتاری که به سلامت جسمی و روحی شما کمک میکند.
خود- مراقبتی می تواند به معنای ادامه فعالیت با انجام چیزهایی باشد که برای شما مهم است؛ مثل: باغبانی، دیدار دوستان و خویشان، رفتن به مسافرت، یا اشتغال به کار. به عبارتی، خود- مراقبتی یعنی توجه به آنچه توانایی و تمایل انجام آن را دارید، نه آنچه در توانتان نیست.

چنانچه از حوزه های مرتبط با خود- مراقبتی آگاه باشید، خودتان تاکید بیشتری بر روی آنها داشته و می توانید به تدریج به این کار اقدام نمایید. بعلاوه با استفاده از ابزار آموزش خود- مراقبتی به دانش آموزان، می‌توان سبب افزایش سلامت آنان در حوزه های جسمی، هیجانی و عاطفی، روحی، ارتباطی، و کار/ مدرسه در حال حاضر و آینده شد.

در این میان میتوان به چند مورد کلی که خودمراقبتی شما را تقویت میکند اشاره کرد

  • پرداختن به ورزش و فعالیت" از اهداف مورد نظر در این حوزه است که منجر به حفظ سلامت جسمی، کاهش استرس، بالا رفتن میزان آرامش و خونسردی، و مدیریت برخی موقعیت های عاطفی چالش برانگیز (از جمله موقعیت های کاری) در زندگی افراد می گردد.

  • بهبود روابط و افزایش شبکه‌های اجتماعی "از عوامل تاثیر گذار دیگر در امر خود- مراقبتی است. افرادی که منزوی و به دور از اجتماع هستند معمولا درگیر افکار مزاحم و منفی میشوند. بر عکس وقتی در اجتماع حضور بیشتری دارید باعث روابط کلامی و تبادل هیجانی و احساسی میشود و همکلامی با افراد یگرد تاثیر مثبتی بر روحیات میشود.

  • توجه به تغذیه افراد" یکی دیگر از شیوه‌های مهم حفظ و ارتقاء سلامت جسمی افراد جامعه می باشد. با گنجاندن این بخش در مراکز مشاوره بهداشت عمومی می توان به ارزیابی و بهبود عادات غذایی خانواده‌ها پرداخته و توصیه هایی در رابطه با هرم غذایی و نمونه های مناسب تغذیه و پیگیری آنها در خانواده‌ها پرداخت.

  • کمک گرفتن ار مشاور یا روانشناس" گاهی در زندگی مشکلاتی بوجود می آید که نیاز است از یک متخصص کمک گرفت. روانشناس و مشاور میتواند با ارائه راهکارها و تکنیکهای درمانی به شما کمکهای کاربردی نماید و شما را اموزش بدهد که بتواند مهارت حل مساله قویتری در مقابله با مشکلات داشته باشید.

پرخوری باعث افزایش وزن و بدون شک مشکلات جسمی میشودو مثلا فشار خون و چربی بالا و سکته از جمله مشکلاتی هستند که چاقی بدنبال دارد. در عوض بعضی از افراد هستند که رژیمهای شدیدی میگیرند که باعث میشود سلامتی آنها تهدید شود. ن بیشتر درگیر این رژیمهای افراطی هستند. لذا توجه به تغذیه یکی از فاکتورهای مهم در امر خودمراقبتی میباشد.

شریل ریچاردسون در کتاب خود تحت عنوان هنر مراقبت از خود» می نویسد: طی سالها تجربه طولانی کار سخت با مردان و ن دیگر، دریافتم که وقتی با تامل و دقت بیشتری از خود مراقبت می کنیم، طبیعتا شیوه های موثرتر و بهتری در جهت سلامت خانواده، دوستان، و دنیای اطراف خود در پیش خواهیم گرفت

سه مولفه اصلی خودمراقبتی یا به عبارت دیگر کمک به خود عبارتند از: 1.خود- مراقبتی جسمی 2.عاطفی/هیجانی(بخشش خود، تغییر در باید و نبایدهای غیر ضروری و مهربانی با خود، معاشرت با افراد مثبت و دوری با افرادی که مدام انرژی منفی می دهند)، 3.روحی یا معنوی.

-از نظر جسمی، خیلی ساده می توان با انجام چند حرکت ورزشی، کششی، پیاده روی و یا حتی رقصیدن به خود کمک کرد. داشتن تغذیه مناسب نیزکار سختی نیست؛ فقط کافی است برای خود آشپزی کنید؛ برای خودتان وقت بگذارید نه آنکه ساده ترین و سریعترین چیزی که از دستتان برمیاید را بخورید تا فقط خود را سیر کرده باشید. از رنگ های روشن استفاده کنید و به هنگام بیماری به پزشک مراجعه کنید.

-از نظر عاطفی و هیجانی: یکی از عنصرهای بسیار مهم در خودمراقبتی توجه به عواطف و هیجانات خود میباشد. ریشه اساسی آرامش و حس لذت در زندگی مراقبت به عواطف و هیجانات خود میباشد. مثلا زودرنج بودن یکی از خصلتهایی است که میتواند به شما آسیب بزند لذا باید بتوانید شناخت خود را از هیجانات و روحیات خودتان بالا ببرید. بر همین اساس سعی کنیم"

/با خود مهربان باشیم

/خودتان را ببخشید. بعد از هر سه بار گفتن من باید»، به خود بگویید نه» دیگر بس است.

/از خود انتظارات منطقی داشته باشید. این بدین معنا نیست که انگیزه نداشته باشید و سخت کار نکنید. نکته اینجاست که کار کردن باید ما را قوی کند، نه شکننده.

 /برای نیازهای خود محدودیت قایل شوید. رویا و آرزو خوب است ولی بلندپروازیهای غیر منطقی گاها باعث ایجاد دردسر ودلمشغولیهای بیجا میشود.

/افرادی را برای معاشرت انتخاب کنید که بتوانید با آنها بخندید، پیتزا بخورید، در مواقع بحرانی بتوانید با آنها جدی صحبت کنید.

/دوستانی را انتخاب کنید که به شما احترام می گذارند و از شما انتظار ندارند که هر کاری را انجام دهید تا رابطه دوستی‌تان خدشه دار نشود.

/زمانی را برای تفریح خود اختصاص دهید، دوستانی برای تقسیم این لحظات برای خود داشته باشید و گاهی نیز از تنهایی خود لذت ببرید. اگر ایده‌ای در این زمینه به ذهن تان نمی رسد، به چیزهایی که در بچگی دوست داشتید و مدتهاست آنها را فراموش کرده اید فکر کنید. مثلا نقاشی، طراحی، و یا حتی می‌توانید میخ و چکش را بردارید و چیزی بسازید

-به روح و روان خود توجه کنید:

هرآنچه شما را از نظر روحی و معنوی می کند؛ نماز، مراقبه، توجه به خویش و هرآنچه به روح و باور شما ارتباط پیدا می کند را انجام دهید. ورزش-مطالعه- ارتباط با دوست قدیمی- دیدن عکسهای قدیمی- زنگ زدن با یک همکلاسی بچگی و هرگونه کار و رفتار منطقی که میتواند روح و روان شما را آرام کند را در برنامه زندگی خود قرار دهید.

نکته: خجالت میکشم و از من گذشته و این جملات را باید از دایره لغات حذف کنید و من سنم بالا رفته و غیره را نادیده بگیرید و تلاش کنید اگر مثلا دوست دارید فلان لباس را بپوشید یا موهای خودتون را رنگ کنید انجام بدید.

-افراد همفکر خویش را پیدا کنید،

-درباره خود فکر کنید و ارزش ها و اولویت های خود را بشناسید، اگر به خواندن رمان علاقه دارید و یا دوست دارید در باشگاه ورزشی ثبت نام کنید حتما انجام دهید.

-کتاب هایی در این رابطه بخوانید و با دیگران درباره آن به بحث و گفتگو بنشینید تا خود و دنیای درونتان را عمیق تر دریابید. در این میان خودشناسی خود را بالا ببرید.

-تا آنجا که از دستتان برمی‌آید به دیگران کمک کنید.

-هرگاه احساس کردید از زندگی خسته شده اید، به این بیندیشید که چه وقت، کجا، چرا و چگونه این اتفاق افتاده است؟ همانجاست که باید به این موضوع فکر کنید که چگونه می توانید از خود مراقبت کنید. ناامیدی و یا خستگی ممکن است در زندگی هر کسی اتفاق بیفتد پس اگر گاها درگیر چنین حسی شدید محکم باشید.

برای آنکه بتوانید به اصول خود مراقبتی واقف شوید به این سوالات کلیدی پاسخ دهید:

بیشترین حقی که در حال(اکنون) برای خود قایل هستم چیست؟
- چه حقی را کمتر برای خود قایلم؟
- در حال حاضر چه چیزی می خواهم؟
- به چه دلیل آن را می خواهم؟
- چه چیزی یا چه کسی باعث شده تا نسبت به زندگی بی میل شوم و دلیل آن را چه می بینم؟
- بیشتر از همه چه چیزی مرا رنج می دهد؟

در پاسخ به خود نگویید: احساس می کنم از زندگی خسته شده ام زیرا هیچ زمانی برای خودم ندارم.»

به سوالات دقیق تر پاسخ دهید. مثلا بگویید: احساس می کنم دست تنها هستم، زمانی که بی وقفه برای همسر و فرزندانم صرف می‌کنم، به من اجازه انجام هیچ کاری مثل خواندن رمان، خوردن نهار با دوستانم یا حتی یک دوش گرفتن ساده را نمی دهد).

یکی از عوامل مهم در به هم زدن و تخریب خود مراقبتی وجود باورهای غلطی است که ما را از انجام گاها کارهای خیلی ساده هم دور میکند و اجازه نمی دهند فرد به خود توجه کرده و خود را در برابر کشمکشها و چالشهای زندگی اماده و یا مصلح کند. مثلا

گاهی توجه به خود را خودخواهی می پنداریم.

یادمان باشد اول باید دم دست خودمان باشیم تا بتوانیم به دیگران کمک کنیم. وقتی به دیگران زیاد توجه می کنیم و در واقع به آنها فرصت انجام کارهای خودشان را نمی دهیم، به آنها این فرصت را نیز نمی دهیم تا یاد بگیرند چگونه از خود مراقبت کنند.

اصلا وقت نمی کنم به خودم توجه کنم

یک فرد بالغ به خوبی می داند که پس از انجام یکسری فعالیت ها حتما باید زمانی را به شارژ نمودن باتری خویش اختصاص دهد. کارشناسان مدیریت زمان و برنامه ریزی زندگی، همیشه توصیه می کنند که خود- مراقبتی باید بخشی از برنامه زندگی شما باشد، درست مثل سایر برنامه های کلاسی یا کاری.

باور غلط دیگر هنگامی پیش میاید که تصور می کنیم وقتی بقیه خواب هستند، بهترین زمان برای دیدن فیلم، خوردن چیپس و خوش گذرانی است.

اما با این عادت های شبانه تنها ناراحتی معده، کم خوابی، اضافه وزن، خواب ماندن صبح، و احساس کسالت و بی نشاطی روز بعد نصمیبمان می شود. زشته و از ما گذشته و این رفتار به ما نمیاد و .کاملا اشتباهه.

(مگر می توان به تنهایی این کار را انجام داد؟»

این هم یک باور غلط دیگر است. گرچه این کار به صورت گروهی نتیجه بهتری دارد اما گاهی برخی کارها باید به تنهایی انجام گیرند. توجه به توانایی و استعداد خود کار بسیار خوبیه و باید سعی کنید اعتماد به نفس و پشتکار خودتون را تقویت کنید.

در بهداشت روانی، سالم سازی محیط فردی و اجتماعی اصل کلی است و برای رسیدن به این منظور باید اصول زیر را به کار برد:

الف) اعتماد به نفس و احترام به شخصیت خود و دیگران 

ب) شناخت قدرت، شایستگی ها و محدودیت ها در خود و دیگران-هر فردی باید نقاط قوت و ضعف خودشو بشناسه و در این میان باید واقعیت های زندگی را ببینید و با آنها روبرو شوید. البته کار سختیه و بعضی واقعیتها سخت هستن و به راحتی نمیشه با اونها روبرو شد.

د) شناسایی احتیاجات و غرایز و محرک هایی که سبب ایجاد رفتار و اعمال انسان می شود. بعضی از اشخاص تند مزاج هستند. بعضی کم حرف هستند بعضی پرخاشگرند و خیلی از خصلتها و نیازها و که وقتی آنها را شناسایی کنید میتوانید مناسبتر مدیریت کنید. مثلا اگر کنترلی بر عصبانیت خود ندارید باید سعی کنید اگر با همسرتان بحثتان شد چند لحظه سکوت کنید و آرام که شدید در یک زمان آرام مساله را بحث کنید.

    به طور کلی مبحث خودمراقبتی یک امر بسیار جدی است که متاسفانه به دلیل عدم آموزش اساسی در سنین پایین از طرف آموزش پرورش و سایر نهادهای تربیتی و یا حتی خود خانواده، خیلی ها شناخت درستی از خودمراقبتی ندارند و اصول و راه و روش آن را وارد نیستند. لذا اگر فکر میکنید که مساله خودمراقبتی نقشی در زندگی شما ندارد باید سعی کنید دانش و اگاهیتان را در این مساله بالا ببرید و خیلی جدیتر به آن توجه کنید.

نکته کلیدی که باید یادتان باشد این است که خودمراقبتی را از سنین کم باید یاد گرفت تا فرد بتواند وقتی وارد جامعه شد و تشکیل زندگی داد و پدر شد و.بتواند قدرت مدیریت خوبی در مقابله با مشکلات و مسائل داشته باشد. لذا به فرزندان خود با دقت و حساسیت بیشتر آموزشها را ارائه کنید و به عنوان یک الگو (پدر یا مادر)

 

 

احمداداوی روانشناس بالینی

     

     


    افکار خود-آیند منفی Negative automatic thoughts  

    احمداداوی/روانشناسی بالینی

    افراد افسرده نوعا به شیوه ای سوگیرانه و منفی می اندیشند. نسبت به خود (به هیچ دردی نمیخورم)،به جهان(زندگی برایم معنایی ندارد) و به آینده (همیشه این جور خواهم بود)، نگرشی منفی دارند.

    مدل شناختی افسردگی
    در این مدل نظر بر آن است که تجربه در افراد به تشکیل فرض ها و یا طرحواه هایی درباره خویشتن و جهان می انجامد و این فرض ها یا طرحواره ها، خود در سازمان بندی ادراک در کنترل و اریابی رفتار مورد استفاده قرار می گیرند. توانایی پیش بینی تجربه های فردی و معنی بخشیدن به آنها امری سودمند و در واقع ضروری برای کارکرد بهنجار است. اما برخی از فرضها انعطاف ناپذیر، افراطی و مقاوم در برابر تغییرند و در نتیجه ناکارآمد هستند.

    این فرضها به مسائلی مربوط می شوند درباره این که مثلا مردم برای پیدا کردن احساس خوشبختی چه کار باید بکنند ( مانند این فرض که اگر کسی افکار خوبی درباره من نداشته باشد، من نمی توانم احساس خوشبختی بکنم) و اینکه برای به وجود آوردن احساس ارزشمندی در خویشتن، چه کار بکنند و چگونه باید باشند

    وقتی فرضهای ناکارآمد فعال شدند ، افکار خود-آیند منفی را بر می انگیزنداز این نظر به این افکار " منفی " می گوییم چون با هیجان های ناخوشایند مربوط هستند و از این نظر به آنها خودآیند می گوییم چون خود به خود به ذهن افراد می آیند و برخاسته از هیچ گونه فرایند استدلال آگاهانه ای نیستند . وبیشتر تلقین هستند

    این افکار ممکن است تفسیرهایی از تجارب جاری باشند یا پیش بینی هایی درباره رویدادهای آینده و یادآوری چیزهایی که در گذشته اتفاق افتاده اند و این افکار به نوبه خود سایر نشانه های افسردگی را پدید می آورند: مانند نشانه های رفتاری (کاهش در سطوح فعالیت، کناره گیری) نشانه های انگیزشی (بی علاقگی، رخوت) نشانه های هیجانی (اضطراب، احساس گناه) نشانه های شناختی (اشکال در تمرکز، عدم قدرت در تصمیم گیری) و نشانه های جسمی (بی اشتهایی و بی خوابی).

    با پیشرفت افسردگی، افکار خود-آیند منفی هر چه بیشتر زیاد و شدید می گردند و افکار منطقی تر هرچه بیشتر ناپدید می شوندخود این فرایند به گسترش فزاینده دامنه خلق افسرده منجر می شود و بدین ترتیب دور باطلی شکل می گیرد. و اینجاست ذهن فرد را درگیر کلی اختلال روحی روانی میکند. از سویی فرد هر قدر افسرده تر می شود، بیشتر افکار افسردگی زا پیدا می کند و بیشتر به آن افکار اعتقاد پیدا می نماید و از سوی دیگر، هرقدر این افکار افسردگی زا بیشتر به ذهن فرد می آید و در او اعتقاد بیشتری نسبت به آنها به وجود می آورد، آن فرد افسرده تر می شود.

    راهبردهای شناختی - رفتاری
    در اکثر جلسه های درمانی و تکالیف خانگی به بیمار یاد داده می شود تا بتواند افکار خود-آیند منفی خود را شناسایی کند و آنها را مورد سئوال و آزمون قرار دهد. این مهارتها هسته اصلی شناخت درمانی را تشکیل می دهند و از آنها در تسکین نشانه های افسردگی و بعدها در برخورد با مسائل زندگی استفاده می شود.

    ماهیت افکار خود-آیند منفی
    محتوای تفکر افسرده ساز بر حسب "مثلث شناختی" طبقه بندی شده است. این مثلث شامل نگرش مخدوش و منفی نسبت به موارد زیر می شود :
    1-
    خویشتن ( به هیچ دردی نمی خورم)
    2- تجارب فعلی ( هیچ یک از کارهایی که می کنم درست از آب در نمی آیند)
    3- آینده (هیچ وقت حالم بهتر نخواهد شد)

     افکار خود-آیند افسرده ساز مشخصاتی دارند که در چگونگی اجرای درمان و ارتباط بین درمانگر و بیمار ، اثر می گذارنداین افکار :
    -
    جنبه عادی پیدا می کنند و بنابراین تشخیص شان ممکن است دشوار باشد
    خود-آیند و غیرارادی هستند و بنابراین کنترل آنها مشکل است .
    توجیه پذیر به نظر می رسند : مخصوصا موقعی که هیجانهای همراه شدید باشند و بنابراین مبارزه با آنها دشوارتر است و بالاخره در پاسخ به طیف وسیعی از محرک ها و از آن جمله به خود درمان ، برانگیخته می شوند.
    بدین ترتیب، طرح مساله ختم درمان، ممکن است به عنوان طرد از خویشتن rejection  تفسیر شود ( می خواهد از شر من راحت شود) و بیمار ممکن است از انجام تکالیف هفتگی طفره برود، چون پیشاپیش همه چیز را محکوم به شکست می داند (نخواهم توانست آن را درست انجام دهم).

    افکار خود-آیند منفی که مانع شرکت فعال بیمار در درمان و کندی پیشرفت کار می شوند، غالبا مشابه افکاری هستند که مانع بهبود به معنای کلی تر می شوند. این افکار باید تشخیص داده شوند و مورد آزمون قرار گیرند، مانند هر نوع افکار خود-آیند منفی دیگر .

    افکار خود-آیند منفی برخاسته از خطاهای پردازشی است .این خطاها باعث می شوند که دریافت ها و برداشت های تجربه مخدوش گردند.
    خطاها عبارتند از :

    1. تعمیم بیش از حد : یعنی قضاوت فراگیر براساس موارد اندک.
    2. انتزاع انتخابی : یعنی توجه صرف بر جنبه های منفی تجارب.
    3. استدلال به شیوه همه یا هیچ : یعنی تفکر در یکی از قطب های افراطی
    4. شخصی سازی : پذیرفتن مسئولیت درباره چیزهایی که ارتباط زیادی با فرد ندارند و یا اصلا ارتباطی با فرد ندارند .
    5. استنباط اختیاری: یعنی رسیدن به نتایجی براساس ملاک های ناکافی.

    افکار خود-آیند منفی، به طیف کاملی از نشانه شناسی افسردگی مربوط می شوند .نشانه های رفتاری و انگیزشی با انتظار نتیجه منفی در ارتباطند (مانند "نمی توانم آن کار را انجام دهم).

    تشخیص افکار خود-آیند منفی
    بیماران معمولا ابتدا با کمک درمانگر به تشخیص افکار خود-آیند منفی می پردازند و بعد از طریق تکالیف خانگی مربوط به خود-بازنگری مهارتهای لازم در خود رشد می دهند. می توان بطور معمول از برگه یادداشت افکار ناکارآمد استفاده کرد.
    عناوین ستونهای برگه، ترتیب کار را نشان می دهد. به بیمار یاد داده می شود :
    1-
    هیجانهای ناخوشایند را تشخیص دهد
    2- موقعیتی را که این هیجانها در آن اتفاق می افتند تشخیص دهد
    3- افکار خود-آیند مربوط به آن هیجانها را تشخیص دهد.

    مسائل شایع در تشخیص افکار خود-آیند منفی
    -بیماران از یادداشت کردن افکار خود اجتناب می کنند.
    -
    هیچ نوع افکار خود-آیند منفی تشخیص داده نمی شود .
    اگر هیچ نوع فکر منفی در موقعیت آزارنده خاصی تشخیص داده نشود، بهتر است سئوال شود: "معنی و مفهوم آن موقعیت از نظر شما چه بود ؟ و چه ارتباطی با شما/ موقعیت شما/ آینده شما داشت ؟
    - افکار اصلی افسردگی زا ارائه نمی شود.
    -
    بیشتر درباره توجیه سوال می شود تا افکار

    افکار منفی از این قبیل چند مشخصه دارند:

    1-خودآیند هستند - بی مقدمه و بدون دخالت شما وارد ذهن تان می شوند،
    2-
    تحریف شده هستند- موافق با واقعیت ها نیستند،
    3-
    ناسودمند هستند- افسرده تان می کنند.تغییر را مشکل می کنند و از دنبال کردن هدف بازتان می دارند،
    4-
    ظاهرا توجیه پذیرند- آنها را بعنوان واقعیت می پذیرید و به ذهنتان نمی رسد که در مورد درستی شان شک کنید
    5-
    غیرارادی اند - شما آنها را انتخاب نکرده اید و تغییر دادنشان بسیار سخت می تواند باشد.

    افکاری از این قبیل(خود آیند و منفی) ممکن است در دور باطلی گرفتارتان سازند. -هرقدر افسرده تر شوید، افکار منفی تان بیشتر و اعتقادتان به آنها بیشتر میشود. 
    -هرقدر افکار منفی تان بیشتر شود، و هرقدر اعتقادتان به آنها بیشتر شود، افسرده تر خواهید شد.

    هدف اصلی شناخت درمانی، کمک به فروپاشی، در این دور باطل است (یعنی فراگیری این که بتوانید هنگام تفکر منفی، شیوه مثبت تر و واقع بینانه تری را در نگرش به تجارب خود تشخیص دهید و آنها را در عمل بیازمایید).
    در ابتدا شاید پیدا کردن این افکار و پاسخ به آنها، کار آسانی نباشد. پاسخ به افکار منفی مانند هر مهارت دیگری است. برای آن که بتوانید به راحتی این کار را انجام دهید، باید وقت بگذراید و مرتب تمرین کنید. بنابراین اگر برای شروع کار، مشکلاتی پیدا کنید، دلسرد نشوید. در طی جلسات، شما و درمانگرتان به یاری هم این افکار را تشخیص خواهید داد و به آنها پاسخ خواهید داد و تکالیف خانگی، فرصت زیادی فراهم خواهد آورد تا بتوانید به تنهایی به تمرین بپردازیدهرقدر بیشتر تمرین کنید، پاسخ دادن به این افکار، طبیعی تر خواهد نمود. 

    گام های لازم برای این کار(درمان افکاری که درگیر افکار خودایند منفی هستند) در زیر توضیح داده می شوند :
    گام اول: وقوف بر افکار منفی
    نخستین گام در غلبه بر تفکر منفی، وقوف بر افکار خودتان و اثر آنها در شماست.
    افکار منفی موجب ناراحتی شما میشوند شما را مضطرب، غمگین، افسرده، ناامید، معذب و خشمگین می کنند. به جای اینکه در سیطره این احساسها قرار بگیرید، می توانید از آنها به عنوان نشانه ای برای عمل، استفاده کنید. وقتی خلق تان به سمت منفی می گراید، ببینید که در ذهنتان چه می گذرد. در طی چند روز حساسیت بیشتری به تغییر در احساسهای خود و افکاری که آنها را بر می انگیزند، پیدا خواهید کرد. چه بسا متوجه شوید که همان افکار، مرتب به ذهنتان می آیند.
    چطور باید این کار را انجام دهید؟
    بهترین را برای پیدا کردن وقوف بر افکار منفی، یادداشت آنها به محض خطور به ذهن است. می توانید در برگه گزارش افکار ناکارآمد(Dysfunctional Thought Record) این کار را انجام دهید.
    *
    چیزهایی که در این برگه باید نوشته شوند، عبارتند از :
    1-
    تاریخ
    2-هیجان هایی که احساس می کنید. هر هیجانی را از لحاظ شدت از صفر تا 100، درجه بندی کنید .
    3-
    موقعیتوقتی مثلا احساس افسردگی پیدا کردید چکار می کردید؟ یعنی به طور کلی آن زمان درباره چه چیزی فکر می کردید فقط موضوع کلی را یادداشت کنید ( به عنوان مثال "فکر می کردم که زندگی چه قدر سخت است ") آن چه را که در ذهن شما می گذشت، در ستون بعدی یادداشت کنید .
    4-
    افکار خود- آیندوقتی احساس افسردگی پیدا کردید، چه افکاری در ذهنتان جریان داشت؟ سعی کنید هرچه دقیق تر، کلمه به کلمه، آنها را یادداشت کنید. برخی از افکارتان ممکن است به شکل تصاویر ذهنی خود را نشان بدهند و نه کلمات.

    مسائل شایع در یادداشت کردن افکار منفی
    زمان بندی: کمال مطلوب آن است که افکار و احساس های خودتان را بلافاصله پس از وقوع، یادداشت کنید. اما این کار همیشه امکان پذیر نیست. مثلا عجیب خواهد بود اگر وسط مهمانی یا ملاقات با کسی، ورقه یادداشت خودتان را درآورید! در این صورت آن چه را که موجب ناراحتی تان شده است به ذهن بسپارید و یا یادداشت کوچکی روی یک تکه کاغذ بنویسید و بعد هنگام شب، وقتی برای این کار اختصاص دهید (مثلا 20 دقیقه) تا بتوانید یادداشت کتبی مناسبی، تهیه کنید. به طور کامل، به " صحنه عمل " برگردید و سعی کنید هر چه بیشتر، جزییات آن چه را که اتفاق افتاده است و نیز چگونگی احساس خودتان و افکاری را که در ذهن تان ایجاد شده بود، یادآوری کنید.
    اجتناب از نوشتن افکار منفی خودتان-- مواظب بهانه هایی که شما را از توجه به افکار و هیجان های تان باز می دارند ، باشید. مثلاً ممکن است با خود بگویید: " بعداً می نویسم " یا " بهتر است اصلاً فراموش کنم " ممکن است احساس کنید که اصلاً دوست ندارید با افکارتان روبرو شوید. شاید می ترسید که بر شما مستولی شوند و یا فکر می کنید افکار احمقانه ای هستند. کاملاً طبیعی است که از افکار منفی مربوط به تجارب ناخوشایند، رویگردان شوید. اما روبرو شدن با این افکار، بهترین راه برای مبارزه با افسردگی است.

     اگر احساس می کنید که بهانه جویی می کنید، احتمالاً به این سبب است که به چیز مهمی رسیده اید. بنابراین خودتان را وادار کنید تا آن را بنویسند. پس از آن، اگر می خواهید، می توانید با استفاده از تکنیک توجه برگردانی به چیز دیگری، فکر کنید. اما در هر حال، ندیده گرفتن افکار، آنها را از ذهن شما دور نخواهد کرد.
    گام دوم: پاسخ به افکار منفی
    وقتی فراگرفتید که چگونه باید به افکار منفی خود وقوف پیدا کنید، گام بعدی، ارزیابی این افکار و نیز یافتن گزینه های مفید تر و واقع بینانه تر است.
    چگونه باید این کار را انجام دهید؟
    چهار سئوال عمده وجود دارد که در یافتن پاسخهایی به افکار منفی، کمکتان می کنند:
    1-
    شواهد کدامند؟ آیا واقعیتهای مربوط به موقعیت،افکار شما را تایید می کنند و یا یا آنها در تناقض قرار دارند؟
    2-
    چه نظرگاههای دیگری وجود دارد؟ هرتجربه ای را می توان به راههای مختلفی نگریست.چه جور دیگری می توانید اتفاقی را که افتاده است،تفسیر کنید؟سعی کنید شقوق دیگر را نیز تا جایی که می توانید،درنظر بگیرید و شواهد بر له و علیه آنها را بررسی کنید.کدام یک از شقوق بیش از سایر موارد ،احتمال دارد درست باشد؟
    3-
    اثر شیوه تفکر شما چیست؟ اثر آن در احساس و عمل شما چگونه است؟محاسن و معایب این نوع شیوه تفکر چیست؟آیا می توانید شقی پیدا کنید که مفیدتر باشد؟
    4-
    خطاهای فکری شما کدامند؟ نوعاً در چگونگی تفسیر تجارب زندگی در افکار افراد افسرده، تحریف هایی منظم، مشاهده میشود. فوراً به نتیجه می رسند. دریافتهای خود را از پدیده های اختصاصی بیش از حد تعمیم می دهند. مسئولیت چیزهایی را که تقصیر آنها نیست برعهده می گیرند و غیره. کدام یک از خطاها در تفکر شما وجود دارند؟
    بعلاوه در این دستوالعمل،  20 سئوال اختصاصی دیگری وجود دارد که به شکل گروه بندی شده، تحت این چهار عنوان قرار دارند. می توانید از انها در پیدا کردن گزینه های جانشینی برای افکار منفی استفاده کنید. یادتان باشد که نمونه ها فقط امکاناتی را مطرح ساخته اند. پاسخهایی که به درد شخص شما می خورد، ممکن است کاملا متفاوت باشد. باید خودتان این کار را بکنید.

    فوق العاده مهم است که تا جایی که می توانید تعداد زیادی از این افکار-شقوق مختلف- را هر روز یادداشت کنید و به آنها پاسخ دهید.

    • نوشتن آنها باعث میشود که از آنها فاصله بگیرید. در آخر کار احتمالا خواهید توانست پاسخهای آنها را در ذهن خود پیدا کنید.اما اگر از اول بخواهید این کار را انجام دهید، افکار، غالبا بر پاسخها غلبه میکنند و آنها را از ذهن دور میسازند. نوشتن پاسخ ها، آنها را قدرتمند میسازند: چرا که بشکل نوشته روی کاغذ اورده می شوند. شاید لازم باشد، پیش از انکه بتوانید به اسانی به پاسخهایی برسید، پاسخ 50یا 100مساله را روی کاغذ بنویسید. البته هر چقدر بیشتر تمرین کنید، یافتن پاسخهای موثر، اسانتر می شود.

    نتیجه گیری

    القصه این که مقابله با افکار خودآیند منفی و آزاد کردن ذهن نیاز به تلاش و پشتکار دارد. این مدل درمان و تمرین و تکالیفی که در بالا عرض شد باید به خوبی و دقیق اجرا شود و البته نیاز دارد برای آن وقت بگذارید. اگر فکر میکنید به تنهایی نمیتوانید ان را عملی کنید با یک نفر دیگر م کنید. کسی که بتواند شما را راهنمایی و یا انگیزه بدهد.

    افکار منفی راه و یا روشی و یا زمان مشخصی برای ورود و خروج ندارند. پس باید با استفاده از قلم و کاغذ و دقت و وقت گذاشتن انها را شناسایی کنید و نسبت به انها آگاهی پیدا کنید و سپس کنترل خود را بالا ببرید. البته در اوائل کار سرعت و پیشرفتان کم است ولی کمکم سرعتان بیشتر میشود. پس از امروز اقدام کنید و افسردگی و آرامش را وارد زندگی کنید و یکی ار بدترین اختلالات که همان اضطراب است را از خود دور کنید. لابلای این تمرین و مدل درمان ورزش یادتان نرود. حتما سعی کنید که اگر درگیر افکار خودایندمنفی هستید از یک روانشناس کمک بگیرید.

     

    احمداداوی

    رواننشاس بالینی

    بهار 1399


    همسرتان را کنترل نکنید!

    احمداداوی/روانشناس بالینی

    مساله ارتباط با همسر و داشتن یک زندگی آرام امروزه یکی از مباحث پر تنش و پر چالش برای علم روانشناسی است. زن و مرد همیشه تلاش میکنند از بهترین زندگی برخوردار شوند. و اما.

    اگر نامزد و یا همسر خود را مکررا بصورت محسوس و نامحسوس کنترل می‌کنید و مدام سوالاتی چون: کجا بودی؟ کجارفتی؟ کی کارت تموم میشه؟ کی پیشته؟ چرا اینو پوشیدی؟ چرا خندیدی؟ و. از او می‌پرسید، یادتان باشد شما دارید با دستان خودتان به روابط احساسی و عاطفی زندگیان آسیب های جدی وارد میکنید و رابطه شویی را سرد و سردتر میکنید.

    بدترین چیزی که هر انسانی را از برقراری یک رابطه فراری می‌دهد این است که فکر کند کسی آزادیش را محدود می‌کند و مجبور است پیوسته در یک دادگاه ناعادلانه بی گناهیش را اثبات کند. هر زن یا مردی قبل از این که همسر شما باشد یک انسان است و دارای حقوق و حریم هایی است.دارای اهداف و غروری است. دارای شخصیت و تفکراتی است که همه ی اینها باید مورد احترام قرار گیرند.

    نکته: البته این مساله را نیز باید اضافه کنم که هر دختر و پسری بعد از ازدواج باید سبک فکری و شخصیتی خودش را با شرایط جدید هماهنگ کند و اون سبک زندگی که در زمان مجردی داشت را باید بازنگری کند. یعنی درسته که میگم هر انسانی دارای حریم و تفکرات خاص خود است ولی باید وقتی ازدواج کرد انعطاف داشته باشد و تلاش کند به اتفاق همسرش به سمت یک زندگی آرام و هماهنگ با آهنگ احترام و محبت و صداقت حرکت کند.

    علاقه به حفظ زندگی و آنچه مالک آن هستیم رفتاری کاملا طبیعی است، ولی یادمان باشد بسیاری از رفتارهای طبیعی اگر کنترل نشوند منجر به آسیب می‌شوند و بی شک یکی از اصول داشتن رابطه صمیمانه بین زوجین، اعتماد و شفافیت است. اعتماد برای افزایش ارزش همدیگر. چرا که این احتارم و اعتماد زندگی و روابط را گرم و گرمتر میکند.

    در اینجا میخواهم از شما بپرسم شفافیت در یک رابطه به چه معناست؟

     آیا کنترل و چک کردن همسر نشانه شفافیت و اعتماد است یا اضطراب و عدم امنیت؟  آنچه روشن است این است که کسی که مدام همسرش را کنترل می‌کند دچار اضطراب و عدم امنیت است. یعنی بر عکس دلیل و بهانه ایی که خیلی از ن و مردان برای گیردادن و بدبینیهای خود می آورند و میگویند از علاقه و محبت زیاد است- این گیردادن ها هیچ ربطی به علاقه ندارد. چرا که شیر مایه هر محبت و علاقه ایی در قدم اول احترام و اعتماد است. اعتماد به شخصیت و انتخابها و پذیرش شخصیت همسرت همانطوری که هست.

    -یعنی هیچ زن و مردی حق ندارد همسرش را با انواع ترفندها تحت فشار قرار دهد تا او را مناسب سلیقه خودش تغییر دهد. چرا که دیگر ان زن یا مرد خودش نیست و میشود چیزی که تو دوست داری و نه ان فردی که مورد رضایت خودش است.

    زوجینی که در چنین موقعیتی هستند روابطشان روی یک زمین لرزان است و به هیچ عنوان در چنین شرایطی شفافیت و اعتماد وجود ندارد، حال اینکه اگر این سوء ظن و کنترلگری به یک اتفاق هر روزه تبدیل شود فرد مدام احساس ناامنی می‌کند و بدترین چیزها را در مورد همسرش تجسم می‌کند. حتی یک اتفاق ساده می تواند شعله‌های سوء ظن و بدگمانی را روشن کرده و محیط زندگی را به میدان جنگ تبدیل کند.

    مثلا چک کردن موبایل و پیامکها و تماسها یکی از بدترین رفتارهایی است که بشدت به روابط شویی اسیب میزند. یعنی باعث بی اعتمادی بدبینی میشود. رابطه را سرد میکند و کمکم دروغ وارد زندگی میشود و باقی داستان

    البته گاهی اوقات سوء ظن درست است، اما آنچه مسلم است این عدم اعتماد و کنترلگری منجر به شکاف و آسیب در رابطه زوجین می شود. مکررا تاکید میکنم اگر سوءظن درست باشد کنترلگری به هیچ عنوان مانع از انجام آن عمل نمی‌شود و در صورتی که سوء ظن نادرست باشد ممکن است همسر فرد شک کننده، حالت تدافعی گرفته و حتی ممکن است وسوسه شود که واقعا خیانت کند.

    یک واقعیت مهم این است که هرچقدر همسر خود را بیشتر کنترل کنید بیشتر از او فاصله می‌گیرید. کم کم سردتر میشود و از شما دور میشود. شما هر چقدر همسرت را بیشتر تحت فشار قرار دهید بیشتر از شما دور میشود. این دوری گاها تا جایی میرود که حتی رابطه جنسی شویی را هم تحت تاثیر قرار میدهد. سردی در رابطه، زودانزالی، استرس و اضطراب و خیلی مشکل دیگر که رابطه جنسی را بشدت بی کیفیت و سرد و در یک کلام بی لذت میکند.

    توصیه ها:

    • به جای کنترلگری و چک کردن همسرتان، با صداقت و به دور از تمام هیجانات در یک شرایط مناسب از همسرتان جواب تمام مشغله‌های ذهنتان را بپرسید
    • با صبوری به خودتان و فرد مقابلتان فرصت گفتمان در شرایط آرامی را فراهم کنید.
    •  مهمترین پیامد کنترلگری این است که زندگی را به کام خود و عزیزترین فرد زندگیمان تلخ میکنید. پس از همین امروز کنترلگری را کنار بگذارید. هیچ زن یا مردی با این مدل رفتارها همسر خوب نشده است. بلکه برعکس یک ادم افسرده و دلمرده میشود چون دیگر نه احساس آرامش میکند و نه امنیت.
    • اگر حس میکنید ذهنتان درگیر شده با یکسری افکار مزاحم. سعی کنید خیلی منطقی و با جمله بندی صحیح آن را با همسرت مطرح کنید و اگر فکرتان خیلی بدبینانه است قبلش از یک روانشناس یا مشاور کمک بگیرید. چرا که متخصص میتواند به شما راهکارهای عملی خیلی خوبی ارائه دهد و از خیلی از اتفاقات بدی که ممکن است فکر منفی شما در زندگی ایجاد کند جلوگیری کند.
    • میگویند خودتان را جای دیگران قرار دهید و سپس فکر کنید اگر خودتان جای او بودی واکنش شما به اون بدبینی یا تحت فشارقراردادنها چه خواهد بود. هیچ کسی از کنترلگری خوشش نمی آید به هر دلیل و بهانه و توجیحی.
    • در عوض در یک فضای اعتمادگونه و ایمن سعی کنید یادبگیرید با گفتگو و کلام مشکلات را حل کنید.
    • یادبگیرید مبنای کار بر اعتماد باشد.
    • هیچ وقت پیش قضاوت نکنید. بدترین رفتار همین قضاوت کردن بدون دلیل است.
    • همسرت نیاز به توجه و محبت و امنیت دارد. وقتی همسرت در کنار شما احساس امنیت کند تتمام قد در کنارتان می ایستد و با بیشتر انتخابها و تصمیمات شما هماهنگ است. ولی اگر بدبینی و کنترلگری شما وقت و بی وقت در زندگی باشد ساختار زندگیتان را به سمت بی اعتمادی بحث و دعوا و دروغ و کلی مشکل دیگر میبرید.

    نتیجه گیری

    زندگی مشترک نیاز دارد به اعتماد دوطرف. به احترام کامل. به پذیرش مسئولیت. یعنی هم زن و هم مرد باید مسئولیت خود را بپذیرند و وظیفه نگی و مردانگی خود را بدرستی انجام دهند.

    این نکته نیز مهم است که بگویم همسرت را همانطوری که هست دوست داشته باشید و بپذیرید و  و اگر هم با رفتار یا اخلاقی از او مشکل یا گلایه دارید در یک فضای آرام و بدور از چشم بچه ها مطرح کنید. هدفتان هم محکوم کردن همسر نباشد. یعنی از قبل هدفتان شکست همسر نباشد. هدفتان پیروزی در گفتگو نباشد. هدفتان کنترل و شکست دادن نباشد.

    در عوض هدف کلی بالا بردن کیفیت زندگی باشد. زندگی بدور از بدبینی ها و پیش قضاوتها.

    زندگی بدور از کنترل کردنها

    زندگی بر پایه اعتماد و محبت

    زندگی مملو از رفاقت و گفتگوی منطقی و دوستانه

    زندگی بر اساس این که من (زن یا مرد) در این زندگی سهم دارم مسئول هستم و باید همه طوره کنار همسرم باشم و همیشه و همه طور باید وظایف نگی یا مردانه خودم را بر عهده بگیرم و تا آخر پای زندگیم بمانم.

     

    احمداداوی روانشناس بالینی

    بهار 1399

     

     


    اوتیسم

    اوتیسم نوعی اختلال رشدی محسوب می شود که با رفتارهای ارتباطی و کلامی غیرطبیعی بروز می‌کند، علائم این بیماری تا پیش از سه‌ سالگی بروز می‌کند اما علت اصلی آن ناشناخته ‌است، اوتیسم در پسران شایع‌تر از دختران بوده و ضعف در برخورد اجتماعی، رفتاری، ارتباطی و تکرارپذیر بودن این برخوردها از شاخص‌ترین مشکلات مبتلایان به آن است.

     اوتیسم یا درخودماندگی» نوعی ناتوانی ذهنی است، فرد مبتلا به اوتیسم در خیال پردازی، تعاملات اجتماعی و برقراری ارتباط با محیط اطراف خود مشکل دارد و مواردی مانند حساسیت‌، دلبستگی‌های غیر معمول، حرکات تکراری، خودآزاری و پرخاشگری در این کودکان دیده می‌شود. این اختلال در بین کودکان رایج  است و تشخیص آن در بدو تولد ممکن نیست و هزینه‌هایی سنگین بر خانواده‌ها تحمیل می‌کند.

    اختلال اوتیسم چیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟

    اختلال اوتیسم در سه سال اول زندگی بروز می‌کند، شاخصه اصلی اوتیسم نقص در ارتباط و تعاملات اجتماعی و بروز رفتارهای کلیشه‌ای و خزانه رفتاری و حرکتی است. این اختلال متغیر و با طیف شدید تا خفیف متغیر است و بر درک افراد از دنیا و تعاملاتشان با دیگران اثر می‌گذارد. اوتیسم اختلالی مادام العمر است.

    افراد مبتلا به اوتیسم با مشکلاتی مانند کم توانی ذهنی، اختلال یکپارچگی حسی، اختلال بیش‌فعالی و نقص توجه، صرع و مشکلات گوارشی مواجهه و از این رو نیازمند سطوح حمایتی مختلف هستند.

    علل ابتلا به اختلال اوتیسم

    پژوهشگران تاکنون نتوانسته‌اند به طور دقیق علت بروز اختلال طیف اوتیسم را کشف کنند اما معتقد هستند احتمالاً چندین ژن، ترکیب با عوامل محیطی، در ایجاد اختلال اوتیسم دخیل است. در برخی مطالعات، نابهنجاری‌های چندین ناحیه مغزی شامل مخچه، آمیگدال )بادامه) و هیپوکامپ به عنوان علت این اختلال شناسایی شده است؛ این یافته‌ها قابل توجه و مهم هستند و نیاز به مطالعات بیشتر دارند.

    علائم اوتیسم؟

     اوایل والدین کودک مبتلا به اوتیسم متوجه می‌شوند که کودکشان نمی‌تواند صحبت کند و مانند سایر کودکان هم سن خود رفتار کند اما ممکن است کودک مبتلا به اوتیسم مانند سایر کودکان و در سن آنها شروع به صحبت کند و در ادامه مهارت‌های کلامی خود را از دست دهد.

    علائم و نشانه‌های اوتیسم بیشتر قبل از سن ۳ سالگی خود را نشان می‌دهد ؛ تاخیر در یادگیری صحبت کردن یا صحبت نکردن و مشکل شنوایی شایع ترین علائم اولیه هستند.کودکان مبتلا به اوتیسم در تولید اصوات گفتاری، پیشرفت زبانی و ارتباط غیرکلامی با مشکلاتی روبرو هستند. از این رو ارتباطات اجتماعی برای این کودکان چالش برانگیز است. کودکان مبتلا به اوتیسم یا اصلاً حرف نمی‌زنند یا در ساخت جملات مشکل دارند.

    انواع رفتارها، علایق و بازی‌های تکراری مثل تاب خوردن مداوم، علاقه غیرطبیعی به بعضی از اشیاء و ناراحت شدن در صورت تغییر برنامه روتین زندگی، ناتوانی در گفتن اسم، برقراری ارتباط چشمی، اجتناب از نوازش شدن و بغل شدن و یا کمک نخواستن، ناتوانی در شروع مکالمه و صحبت با دیگران و یا عدم توانایی در حفظ مکالمات از علائم اوتیسم است. از دیگر علائم اوتیسم می‌توان به حساس بودن به نور، صدا و یا لمس شدن و در عین حال بی توجهی به درد، عادات غذایی عجیب، همچون خوردن تعداد کمی از انواع غذا و یا خوردن مواد غیرخوراکی همچون گچ یا خاک، خودزنی مثلا کوبیدن سر به زمین یا دیوار اشاره کرد.

    علائم اوتیسم در چه سنی دیده می‌شود؟

    علائم اوتیسم از زیر سه سال خود را نشان می دهند و نخستین علائم آن را حتی از مدت‌ها قبل یعنی زمانی که کودک نوزادی شیرخوار است نیز می‌توان تا حدودی مشاهده کرد زیرا این کودکان بر خلاف سایر بچه‌ها هنگام شیر خوردن به چشمان و صورت مادرشان نگاه نمیکنند و به عبارتی تمایلی به برقراری تماس چشمی ندارند، با این حال ویژگی های بارز این اختلال تا سه سالگی مشهود نخواهد بود.

    اوتیسم سه گروه علامت دارد؛

    • مبتلایان به اوتیسم در تعاملات خود دچار مشکل می‌شوند
    • در برقراری ارتباط کلامی خوب و مناسب با دیگران ناتوان هستند
    • رفتارهای کلیشه‌ای در آنها دیده می‌شود.

    کودکان مبتلا به اوتیسم برخلاف سایر کودکان در مرحلۀ پیش زبانی چیزهای جالب را با انگشت اشاره خود نشان نداده و به جلب توجه دیگران اهمیتی نمی‌دهند. این کودکان رفتارها و روابط هیجانی بین افراد را به خوبی درک نمی‌کنند؛ به‌طور مثال بی‌علت می‌خندند و بدون اینکه با موضوع خنده‌داری روبه‌رو شده باشند، هیجان‌زدگی خود را به شکل خاصی بروز می‌دهند، هنگام خوشحالی حرکتی شبیه بال زدن نشان می‌دهند، بالا و پایین می‌پرند و یا می‌لرزند؛ مبتلایان به اختلال اوتیسم شاید مقاوم، ناسازگار یا بیش از حد فعال باشند، همچنین تحریک پذیری یا پرخاشگری از خود بروز دهند.

    تشخیص اختلال اوتیسم

    متاسفانه چون هنوز علت اصلی این بیماری ناشناس است، راه‌های پیشگیری از آن نیز به طور قطعی قابل تشخیص نیست، در سراسر دنیا هیچ درمان قطعی دارویی برای آن وجود ندارد و داروهای مورد استفاده نیز تنها برای کاهش علائم اختلال اوتیسم کاربرد دارد. یعنی راهبرد مشخصی برای پیشگیری از ابتلای کودکان به این اختلال وجود ندارد و متاسفانه بیماری دائمی است و با دوا درمان خوب نمیشود. چرا که ساختار مغزی در این بیماری آسیب دیده است.

    اوتیسم درمان‌پذیر است؟

    متاسفانه هیچ دارویی برای درمان اختلال طیف اوتیسم وجود ندارد، البته برخی از داروها برای درمان این بیماری تجویز می‌شود اما فقط نشانه‌های جانبی این اختلال را کاهش می‌دهند و نمی‌توان آن را به طور کامل درمان کرد؛ می­‌توان گفت هرگونه اقدامی که منجر به بهبودی و یا حتی پیشگیری از وخامت علائم و نشانه‌های کودک شود، به‌ نوعی درمان به‌ حساب می‌آید و باید حتما پیگیر درمانهای موجود شد و به هیچ وجه چنین کودکانی را نباید به حال خود رها کرد.
    لازم به یادآوری است این کودکان نیازمند آموزش‌های لازم در زمینه­‌های رفتاردرمانی، گفتاردرمانی، کاردرمانی، آموزش مهارت­‌های اجتماعی و آموزش و مشاوره با والدین و غیره هستند و در صورتی که خانواده ها توان هزینه کردن و مراجعه به مراکز تخصصی به اوتیسم را داشته باشند تا حدود زیادی از پیشرفت و آسیب زایی آن جلوگیری میشود و کودک ارتباط خیلی بهتری با دنیای پیرامون خود برقرار خواهد کرد.

    روز ۲ آوریل (۱۳ فروردین) روز جهانی آگاهی از اوتیسم» نامگذاری شده است.

    احمداداوی

    روانشناس بالینی


    آخرین ارسال ها

    آخرین جستجو ها